خالق رومئو و ژولیت، هملت، اتللو، شاه لیر، مکبث
ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی
کمدی تراژیک نمایشی است که ویژگیهای کمدی و تراژدی را دارد امّا کمدی و تراژدی نیست. تمرکز اغلب تراژدیها مبتنی بر شخصیت اصلی داستان، قهرمان تراژیک، است ولی گاهی اوقات تراژدیهای شکسپیر مانند رومئو و ژولیت یک تراژدی دوگانه با دو قهرمان تراژیک هستند. تاجر ونیزی نیز که میتوان آن را به عنوان یک کمدی تراژیک بررسی کرد ساختاری کمیک دارد اما یکی از شخصیتهای اصلی، شایلاک، بسیار شبیه یک شخصیت تراژیک است. این نمایشنامه پایانی کمدی دارد اما یک داستان تراژیک قدرتمند هست که میتوان آن را کمدی تراژیک نامید. کمدیهای تراژیک شکسپیر معمولاً دارای طرحهای غیرمحتمل و پیچیده هستند. The Winter’s Tale و Cymbeline دو نمایشنامهای هستند که با این الگوهای کمدی تراژیک مطابقت دارند.
تفاوت بین کمدی و تراژدی شکسپیر
به طور کلی، نمایشنامههای شکسپیر به سه دسته اصلی کمدی، تاریخی و تراژدی طبقهبندی میشوند. با این حال، گاهی اوقات تشخیص ژانر برخی از نمایشنامهها دشوار است زیرا آنها عناصری از چندین دسته را نشان میدهند. به همین خاطر، محققان ادبيات چندين ويژگي مشترك را براي كمديها و تراژديهای او ارائه نمودند تا بتوان آنها را به درستي شناسايي كرد. تفاوت اصلی کمدی و تراژدی شکسپیر در این است که کمدیهایش منجر به ازدواج میشوند امّا اغلب تراژدیهایش با مرگ قهرمان تراژیک به پایان میرسند. علاوه بر آن، کمدیهای شکسپیر بیشتر بر موقعیتها و تراژدیهای وی بیشتر روی شخصیتها تمرکز میکنند. ضمنا، شخصیتهای اصلی او در کمدی، افراد معمولی یا طبقه متوسط هستند ولی شخصیت اغلب تراژدیهایش شامل طبقه اشراف جامعه است.
رومئو و ژولیت، هملت، اتللو، شاه لیر، مکبث، آنتونی و کلئوپاترا، ژولیوس سزار، تیتوس آندرونیکوس، ترویلوس و کرسیدا و کوریولانوس جزو نمایشنامههای تراژیک شکسپیر طبقهبندی میشوند که عناصر اصلی تشکیل دهنده آنها وجود یک قهرمان تراژیک، دوگانگی خیر و شر، مسائل مربوط به سرنوشت یا شانس، طمع، انتقام و عناصر فراطبیعی است. امّا آن چه که به آثار شکسپیر حالت کمیک میدهد شامل استفاده از بازیهای هوشمندانه با کلمات و بهرهگیری از استعارهها است. علاوه بر آن، هویت اشتباه و تصور نادرست از شخصیتها هست که باعث میشود آنها هویت واقعی خود را پنهان نمایند یا خود را شبیه دیگران کنند یا رفتار آنها طوری باشد که با شخص دیگری اشتباه گرفته شوند و این یک اثر کمیک را ایجاد میکند. ضمنا توطئههای پیچیده وقتی با تراژدیها و ماجراهای تاریخی شکسپیر مقایسه میشوند به علت این که صحنههای کمدی فراز و نشیبهای بیشتری دارند باعث میشوند که طرحهای آنها پیچیده و غیرقابل پیشبینی باشند. صحنهسازی هم یکی از ویژگیهای قابل توجه دیگری است که در این کمدیها وجود دارد. به همین خاطر، اکثر این کمدیها دارای محیطهای ایدهآل مانند جزیره اسرارآمیزIllyria (شب دوازدهم) یا جنگل آردن (هرگونه که دوست دارید) هستند.
بررسی برخی از آثار شکسپیر
رومئو و ژولیت
به طور کلی، رومئو و ژولیت به عنوان یک تراژدی طبقهبندی میشود اما این نمایشنامه از برخی جهات، خارج از ژانر تراژیک است. به عنوان مثال آن برخلاف دیگر تراژدیهای شکسپیر مانند مکبث، شاه لیر و ژولیوس سزار به شخصیتی نجیب که اعمالش پیامدهای گستردهای خواهد داشت، توجهی ندارد و به جای آن، داستان عشق بین دو نوجوان معمولی را توصیف میکند. علاوه بر آن، نه تنها رومئو و ژولیت از بسیاری جهات از ژانر تراژیک منحرف میشوند بلکه دو بخش اول نمایشنامه بیشتر شبیه یک کمدی ساختار یافته است. پس، کمدیهای شکسپیر معمولاً عاشقانی را نشان میدهند که توسط شخصیتهای مقتدر و گمراه دور از یکدیگر نگه داشته میشوند همانطور که عشق رومئو و ژولیت توسط والدین آنها خنثی میشود. ضمنا بازی با کلمات پیشنهادی، استفاده از سرگرمیهای شیطنتآمیز حاصل از شوخیهای افراد و بهرهگیری از لباسهای مبدل برای شخصیتهای داستان نیز یکی دیگر از موضوعهای رایج در کمدیهای شکسپیر هست. علاوه بر آن، یکی دیگر از نشانههای مهم انحراف رومئو و ژولیت از دیگر تراژدیهای شکسپیر این است که نمیتوان گفت شخصیتهای اصلی داستان خطای مهلکی را مرتکب میشوند که باید خاتمه ماجرا همراه با مرگ آنها باشد. امّا به طور کلی در تمام تراژدیهای شکسپیر، قهرمانهایی که مرتکب قتل میشوند در نتیجه اعمالشان میمیرند و رومئو نیز از این قاعده مستثنی نیست و تراژدیهای شکسپیر معمولاً با مرگ قهرمان داستان به پایان میرسد که هماهنگی را به جامعه باز میگرداند. در رومئو و ژولیت نیز مرگ دو قهرمان داستان شرایطی را برای خانوادههای آنها فراهم میکند تا دشمنی خود را کنار بگذارند و جامعه را اصلاح کنند.
اتللو
اتللو یک تراژدی است زیرا داستان یک قهرمان اصیل و اصولگرا را روایت میکند. او با فرض این که یاگو بر اساس قوانین، عملکرد شرافتمندانهای دارد نمی تواند بپذیرد که وی در مورد دزدمونا به او دروغ میگوید و همین موضوع باعث میشود که اتللو همسرش را به قتل برساند امّا به محض اینکه متوجه اشتباهش میشود خودش را میکشد. ناتوانی اتللو در تشخیص حقیقت و دروغ و تصور اینکه همه طبق اصولی که او به آن پایبند است، عمل نمیکنند منجر به رنج بسیاری از شخصیتهای بی گناه قبل از آشکار شدن شرارت یاگو میشود. ولی اتللو در پایان نمایشنامه با این که از قضاوتهای اشتباه خود آگاهی پیدا میکند امّا نمیتواند آشتی میان فرد حسود و قاتلی را که به آن تبدیل شده است را با تصوری که از خود به عنوان فردی شرافتمند و اخلاقی دارد، برقرار کند. به طور کلی، اتللو در ارائه قهرمانی که نمایشنامه را به عنوان یک بیگانه شروع میکند نسبت به دیگر تراژدیهای شکسپیر دچار انحراف میشود و دلایل بالقوهای را برای آسیبپذیری وی در برابر اعمال یاگو ارائه میدهد. البته ممکن است که موقعیت اجتماعی نامشخص اتللو او را وادار کند که باور نداشته باشد دزدمونا واقعاً میتواند او را دوست داشته باشد و داستانهای دروغین یاگو در مورد همسرش را قابل قبول فرض کند.
هملت
هملت یکی از معروفترین تراژدیهایی است که تاکنون نوشته شدهاست و از بسیاری جهات، ویژگیهایی را به نمایش میگذارد که به طور سنتی با ژانر تراژیک مرتبط است. علاوه بر این که نمایشنامه با مرگ هملت و تعدادی دیگر به پایان میرسد شخصیت اصلی داستان (هملت) یک قهرمان کلاسیک تراژیک است. هملت به عنوان شاهزاده دانمارک، شخصیتی هست که اعمالش برای کل پادشاهی مهم است به این معنی که وقایع نمایشنامه در سراسر جهان نمایشنامه طنینانداز میشود. او مانند دیگر قهرمانان تراژیک، ویژگیهای تحسین برانگیزی از خود نشان میدهد. هملت ممکن است به این شهرت داشته باشد که با حالت مالیخولیایی در اطراف قلعه السینور میچرخد ولی این به دلیل غم حاصل از مرگ نابهنگام پدرش است. امّا هملت با وجود غم و اندوهش، همان طور که بسیاری از شخصیتهای دیگر تشخیص میدهند او یک مرد جوان باهوش با پتانسیل بالا است. ولی در نهایت، بخشی از دلیلی که هملت مسیر تاریک نابودی را در پیش میگیرد این است که تسلیم انزوای فزاینده میشود و انزوای او درونش را تقویت میکند و تأثیرات غم انگیزی بر دیگران دارد و طرد اوفلیا، همراه با قتل پدرش، وی را به جنون و احتمالاً به سمت خودکشی سوق میدهد.
هملت با وجود همه شباهتهایی که به یک تراژدی سنتی دارد امّا با وجود قرار گرفتن او در مسیر تاریکی منجر به فاجعه و سبب انحراف از قراردادهای معمول این ژانر میشود. پس در بیشتر تراژدیها واضح است که قهرمان تصمیم میگیرد چیزی را که نباید دنبال کند. پس در یک تراژدی انتقامجویانه، قهرمان داستان تسلیم میل به انتقام از قاتل میشود. امّا در مورد هملت، به نظر میرسد که او دلایلی برای انتقام گرفتن دارد زیرا کلودیوس واقعاً پادشاه را به قتل رسانده و جای او را غصب کردهاست. ولی واضح است که او بیش از هر چیز میخواهد حقیقت را بداند که به نظر انتخاب غم انگیزی نیست. امّا آن چه که او انجام میدهد و منجر به بسیاری از وقایع غمانگیز نمایشنامه مانند مرگ اوفلیا میشود دوری کردن از دیگران، رفتارهای عجیب و وانمود کردن به دیوانگی است. ولی ابهام دیگر در وضعیت هملت به عنوان یک قهرمان تراژیک به نقص تراژیک او مربوط میشود که اغلب خوانندگان این را بهعنوان بلاتکلیفی او میشناسند که منطقی است. زیرا هملت چندین بار خود را به خاطر کندی در انتقام گرفتن سرزنش میکند.
امّا در واقع، هملت به ژانر تراژدی انتقام جویانه تعلق دارد زیرا شخصیت اصلیای را نشان میدهد که به دنبال انتقام اشتباهی از خود است ولی شکسپیر این ژانر را از طرق مختلف طنز میکند و تغییر میدهد. پس در تراژدیهای انتقامجویانه سنتی که تماشاگران شکسپیر با آنها آشنا بودند، قهرمان داستان شخصیتی فعال و تعیینکننده است که با جدیت، یک فرد شرور را به طور آشکار تعقیب میکند و با موانع بیرونی که با آنها روبرو میشود در صورتی که فرصت انتقام را بدست بیاورد، از آن استفاده میکند. از سوی دیگر، هملت در تعقیب کلودیوس بیشتر با خودش مبارزه میکند و مهمترین موانع او بلاتکلیفی و تردید خودش است و فرصتهای متعددی را برای گرفتن انتقام از دست میدهد مانند زمانی که کلودیوس را در حال دعا میبیند وی تصمیم میگیرد که او را نکشد. علاوه بر این، هملت تنها زمانی کلودیوس را میکشد که مرگ خود را تضمین کند بنابراین رضایتی که وی از مرگ دشمنش میگیرد بسیار کوتاه مدت است. به این ترتیب شکسپیر تراژدی انتقامی سنتی، خونین و پر از تنش را با درجه بیشتری از پیچیدگی روانشناختی و قابل قبول ارائه میکند.
دیدگاه کلی نسبت به آثار شکسپیر
ما با بررسی اجمالی به آثار شکسپیر متوجه میشویم که رومئو و ژولیت متفاوت از دیگر تراژدیهای بعدی او است زیرا زمانی که شکسپیر در حال نوشتن رویای یک شب نیمه تابستان بود آن را نوشت به همین خاطر اشتراک زیادی با کمدی رمانتیک دارد. افراد در رومئو و ژولیت بر خلاف هملت، اتللو، شاه لیر و مکبث دارای رتبه یا موقعیت اجتماعی فوقالعاده نیستند و تیپهای شخصیتی آنها بیشتر برای کمدی کلاسیک مناسب هستند زیرا از طبقه بالای اجتماعی نیستند و خانوادههای ثروتمندشان بورژوا هستند. ضمنا جذابیت داستان نیز مربوط به عقاید فلسفی آنها نیست بلکه فقط مربوط به عشق آنها است. علاوه بر آن، ژولیوس سزار نیز بیانگر مضامین و تراژدیهای تیرهای است که روایتگر یک نمایشنامه تاریخی هست که به تمدنی غیر مسیحی میپردازد که شانزده قرن قبل از نوشتن نمایشنامههای شکسپیر وجود داشتهاست. به طور کلی تاریخ روم دنیایی را برای شکسپیر ترسیم کرد که در آن هدف الهی به راحتی قابل تشخیص نبود و دیگر شخصیتهای داستان ژولیوس سزار رویداد بزرگ ترور او را به گونهای تفسیر کردند که در آن خدایان، عصبانی یا بیعلاقه یا دمدمی مزاج هستند یا به سادگی در آنجا نیستند. البته به نظر میرسد تاریخ بشر در ژولیوس سزار از الگوی ظهور و سقوط پیروی میکند و هدفمند و الهی نیست بلکه به صورت چرخهای است. به همین خاطر سزار از روزهای پیروزی خود لذت میبرد تا اینکه توسط توطئهگران از بین میرود و بروتوس و کاسیوس برای مدت کوتاهی به قدرت میرسند. تلاشهای بروتوس برای محافظت از جمهوریخواهی رومی و آزادی شهروندان شهر برای اداره آن از طریق سنت سناتوری به نابودی همان آزادیهایی که او آنها را بسیار گرامی داشت، ختم میشود. آنها به ویژه بروتوس واقعاً چهرههای غمانگیزی هستند زیرا شخصیتهای اصلی آنها سرنوشتشان را تشکیل میدهد. بروتوس مردی خوب و در عین حال مغرور و سرسخت است و این ویژگیها در نهایت باعث مرگ او میشود و این اولین تراژدی بزرگ شکسپیر در روح رومی و کلاسیک در مفهوم شخصیتهای تراژیک است که نشاندهنده آموزههای شکسپیر از پیشینه کلاسیک هست زیرا او همواره در جستجوی ارائه مدلهای کارآمد در تراژدی بود.
امّا شکسپیر در هملت الگوی تراژیکی را انتخاب میکند که به مدل تیتوس آندرونیکوس و تراژدی اسپانیایی کید نزدیکتر است و از نظر شکل نیز یک تراژدی انتقامی هست و ویژگیهای مشترک آن با تیتوس آندرونیکوس شامل فردی است که مسئولیت انتقام یک جنایت فجیع که برای خانوادهاش رخ دادهاست را میپذیرد، برای از بین بردن سوءظن فرد شرور تظاهر به جنون میکند و برای آزمایش شخصیت منفی داستان از بازی در نمایشنامه به عنوان وسیلهای برای سنجش احساس او استفاده میکند. با این حال، جستوجوی این مقایسهها به معنای برجسته کردن چیزهای خارقالعاده در مورد هملت است زیرا او نمیخواهد این ماجرا فقط یک تراژدی انتقامی باشد. پس قهرمان داستان شکسپیر در این ژانر از نظر شکنجههای اخلاقی منحصر به فرد و مهمتر از همه به دنبال یافتن راهی برای اجرای فرمان وحشتناک خود بدون تبدیل شدن به یک قاتل خونسرد است. پس هنگامی که در پایان نمایشنامه، هملت در دوئل با پسر پولونیوس، لائرتس، با سرنوشتش مواجه میشود خود را آماده مرگ میبیند. امّا با این وجود او فرصتی برای کشتن کلودیوس به صورت خود به خود و تقریباً بدون برنامهریزی و به عنوان یک اقدام تلافی جویانه برای تمام کارهایی که کلودیوس انجام داده است، پیدا میکند و این به هملت که شخصیت اصلی داستان است معنای تراژیک میدهد تا برای رسیدن به حقیقت و رهایی از افکار پریشان تلاش کند. هرچند که سخنان او اغلب مأیوسانه، بیامان، صادقانه و از نظر فلسفی عمیق است امّا او با بیان ماهیت دوستی، دلبستگیهای عاشقانه و غیره به تجربههای گوناگون انسان در زندگی میاندیشد.
پس به طور کلی، شکسپیر در آثارش تلاش میکند تا ترسها و چالشهای شخصیتهای داستانیش را به شکلی تراژیک به تصویر بکشد تا خوانندگانش را از طریق انتقال تجربههای مختلف از زندگی افراد گوناگون مجبور به حرکت کند و یکی از جنبههای قابل توجه تراژدیهای بزرگ شکسپیر (هملت، اتللو، شاه لیر، مکبث، و آنتونی و کلئوپاترا) این است که این تراژدیها برگرفته از طیف متنوع و حیرتانگیزی از احساسات انسانی است. به عنوان مثال شاه لیر درباره پیری، تضاد نسلی و احساس ناسپاسی و مکبث در مورد جاه طلبی هست. امّا کوریولانوس یک تراژدی تلخ طنزآمیز است که با شکست و تحقیر به پایان میرسد و این یک نمایشنامه فوقالعاده قدرتمند است و حال و هوای فلسفی نیهیلیسم و تلخی را به تصویر میکشد. به طور کلی، شکسپیر جایگاهی منحصر به فرد در ادبیات جهان دارد و با این که شاعران دیگر مانند هومر و دانته و همچنین رماننویسان مشهوری مانند لئو تولستوی و چارلز دیکنز از مرزهای ملی خود فراتر رفتند امّا شهرت هیچ نویسندهای را در زمان حیاتش نمیتوان با شکسپیر که نمایشنامههایش را در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم نوشته بود، مقایسه کرد. در نهایت، مهمترین ویژگی نمایشنامههای شکسپیر آن است که عمیقاً به روابط خانوادگی میپردازد. او نویسندهای با هوشیاری فراوان و قدرت شاعرانه فوقالعاده است که بر خلاف نویسندگان دیگر به جای تمرکز بر موضوعهای مبهم و دور از ذهن به بررسی طیف کامل احساسات و تعارضها بر انسانها پرداخته و به طرز شگفتانگیزی از کلمات و تصاویر برای انتقال مفاهیم گوناگون درباره موقعیتهای قابل فهم انسانی استفاده کردهاست تا بیان کامل، به یاد ماندنی، قانعکننده و تخیلی ایجاد نماید.
ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی
منابع:
https://nosweatshakespeare.com/plays/types/tragicomedy/, Shakespeare’s Tragicomedy Plays
https://pediaa.com/what-is-the-difference-between-shakespearean-comedy-and-tragedy/, What is the Difference Between Shakespearean Comedy and Tragedy
https://www.britannica.com/biography/William-Shakespeare/The-early-histories, The early histories of William Shakespeare
https://www.sparknotes.com/shakespeare/romeojuliet/genre/, Romeo Juliet/genre
https://www.sparknotes.com/shakespeare/othello/genre/, Othello genre
https://www.sparknotes.com/shakespeare/hamlet/genre/, hamlet, genre
https://www.britannica.com/biography/William-Shakespeare/Romeo-and-Juliet, Romeo and Juliet
https://www.britannica.com/biography/William-Shakespeare, William Shakespeare
مقاله مرتبط:
09193086251
سلام ودرود
بیزنس از منظر کمدی بسیار جالب بود وخیلی عالی وبینظیر
وایده جالب ومتفاوت 💎💎✨✨🙏🏽🙋🏼
سلام و درود سپاس