کارلو گلدونی

تالیف و ترجمه: یاسمن حسینی

کارلو اسوالدو گولدونی نمایشنامه‌نویس و شاعر ایتالیایی بود. او نمایشنامه‌نویس پرکاری بود که شخصیت‌های نقابدار فرم دراماتیک کمدیا دل آرته ایتالیایی را با شخصیت‌های واقعی جایگزین کرد. کارهای وی، اکشنی با ساختار آزاد و اغلب تکراری با توطئه‌های قوی و محکم و مسخره‌های قابل پیش‌بینی همراه با شادی بود. به همین دلیل برای این نوآوری‌ها گلدونی را بنیانگذار کمدی رئالیستی ایتالیا می‌دانند. او بیش از 250 اثر به زبان ایتالیایی، لهجه ونیزی و فرانسوی نوشته‌است.

زندگینامه:

او 25 فوریه سال 1707 در ونیز متولد شد. گلدونی پسر یک پزشک بود و ذوق خود به نمایش را از پدربزرگش به ارث برده بود. وی از اوایل کودکی به تئاتر علاقه داشت و از هشت سالگی نمایشنامه‌نویسی را آغاز کرد. گلدونی در سال 1719 به کالج یسوعی در پروجا فرستاده شد و در سال 1720 در ریمینی به مطالعه فلسفه پرداخت. او در سال 1721 به شرکت تئاتر Florindo de’ Maccheroni پیوست ولی در سال 1722 برای زندگی با خانواده خود به Chioggia بازگشت و در سال 1723 در کالج گیسلیری در پاویا حقوق خواند. امّا وی در سال 1725 به دلیل نوشته طنز، Il colosso، در مورد مردم پاویا، از Collegio Ghisleri اخراج ‌شد. ولی در سال 1726 به تحصیل حقوق در مودنا ادامه داد و در سال 1727 به عنوان منشی در اداره جنایی Chioggia و در سال 1729 نیز با سمت منشی در اداره جنایی فلتر مشغول به کار شد. وی سپس در سال 1732 دکترای حقوق خود را در پادووا دریافت کرد و سپس در کافه ونیزی پذیرفته شد. او بعد از آن در سال 1733 منشی وزیر ونیزی در میلان شد امّا یک سال بعد، پس از سه سال خدمت دیپلماتیک، گلدونی شاعر گروه ایمر در ونیز شد و چندین سال متوالی مدیر تئاترهای S. Samuele و S. Giovanni Crisostomo بود. ولی با این که تراژدی او، آمالاسونتا، با شکست مواجه شد امّا نمایشنامه بعدی او، بلیساریو، که در سال 1734 نوشته شد، موفقیت آمیز بود.

او مدتی به نوشتن تراژدی پرداخت امّا خیلی زود متوجه شد که تمایلش به کمدی است. او می‌دانست که صحنه ایتالیایی نیاز به اصلاح دارد. پس مولیر را به عنوان الگوی خود انتخاب کرد و به طور جدی وارد کار شد. وی در سال 1735عاشق بازیگری ‌شد ولی آن را هم ترک ‌کرد. او در سال 1736  به جنوا رفت و در آنجا با نیکولتا کونیو آشنا ‌شد و با او ازدواج ‌کرد و به ونیز باز‌گشت. وی در سال 1738 اولین کمدی خود، L’Uomo di mondo را نوشت و با وجود سرگردانی‌ها و ماجراجویی های فراوانش در ایتالیا مشغول کار شد. ولی وقتی در لگهورن با مدیر مدباک آشنا شد، تصمیم گرفت برای امرار معاش به نمایشنامه‌نویسی بپردازد. او توسط Medebac برای نوشتن نمایشنامه برای تئاتر در ونیز استخدام شد. علاوه بر آن، او برای مدیران دیگر نیز کار می‌کرد و در مدت اقامتش در آن شهر تعدادی از شاخص‌ترین آثارش را تولید کرد. وی در سال 1740 به عنوان کنسول Genovese در ونیز منصوب ‌شد ولی در سال 1744 از سمت خود استعفا داد و در پیزا به وکالت پرداخت. اما احضار غیرمنتظره‌ به ونیز در سال 1748 پس از چندین سال غیبت، شغل او را تغییر داد و باعث شد که او از آن پس خود را وقف نمایشنامه‌نویسی و مدیریت تئاتر کند.

هدف اصلی او این بود که روشی نو برای نمایش زندگی واقعی و آداب و رسوم ابداع کند که جایگزین کمدی ماسکی و کمدی دسیسه شود و در این راه کاملاً موفق بود. گلدونی در سال 1750 اصطلاح “La commedia dell’arte” را در نمایشنامه خود به کار برد. در نهایت، موفقیت‌های گلدونی باعث شد که او از انتقاد مخالفانش در امان نباشد. پس در طول سال‌های 1753-1748، که گولدونی در حال خلق نمایشنامه‌های واقع‌گرایانه و متفکرانه برای تئاتر اس. آنجلو بود در اغلب اوقات مورد حمله پیترو کیاری، نویسنده درام‌های احساسی و رمانتیک در تئاتر S. Samuele قرار ‌گرفت. نمونه‌ای از رقابت آنها، تقلید مسخره‌آمیز کیاری، مدرسه بیوه‌ها، بود که مدت کوتاهی پس از بیوه حیله‌گر گولدونی نمایش داده شد. امّا مشکلات گلدونی به پایان نرسید و او پس از نقل مکان به تئاتر S. Luca با دشمنی شدید کنت کارلو گُزی روبرو شد. وی فردی تندخو بود و تلاش کرد تا به هر طریق ممکن گلدونی را بی‌اعتبار کند زیرا گلدونی دموکراتیک و مترقی بود و دیدگاهی بر خلاف دیدگاه‌های محافظه کاران اشرافی داشت و انتقاد کنت کارلو گُزی از رئالیسم گولدونی که در دفاع از فرم‌های نمایشی سنتی پنهان شده بود سبب گسترش این تضاد شخصی شد. امّا در سال 1757 میان او و کارلو گُزی، نمایشنامه‌نویسی که کارهایش به شعر و تخیل گرایش داشتند و نمایشنامه‌های پری او شهرت زیادی به دست آورده بودند اختلاف شدیدی در مورد ماهیت تئاتر اتفاق افتاد و گُزی از گلدونی انتقاد کرد و در نهایت گلدونی در سال 1761 به پاریس رفت و در آنجا به عنوان مسئول تئاتر ایتالیا در دربار سلطنتی منصوب ‌شد و برای خدمت خود مستمری دریافت ‌کرد. وی یک سال بعد مقیم پاریس شد و نمایشنامه و خاطرات خود را به زبان فرانسوی نوشت. او در سال 1771  Le Bourru bienfaisant را به مناسبت ازدواج لویی شانزدهم با ماری آنتوانت نوشت. امّا در سال 1789 با ظهور انقلاب فرانسه، گلدونی درآمد خود را از دست داد. در نهایت او در سال 1793 در پاریس درگذشت.

سبک و آثار گلدونی

کارلو گلدونی یکی از نمادین‌ترین شخصیت‌های قرن هجدهم ونیز است که نام خود را با تاریخ ادبیات ایتالیا پیوند داده است. او همواره در حال بررسی تئاتر‌های ایتالیایی و مطالعه آثار نویسندگان خارجی بود و به تدریج شروع به جان بخشیدن به تولیدات شخصی خود، نوشتن قطعات، شعرها، درام‌ها و همچنین لیبرتو برای اپرا در موسیقی کرد. امّا آن چه که بدون شک مهمترین تغییر را در کل قرن هجدهم رقم زد و او را به یکی از بنیانگذاران اصلی کمدی مدرن تبدیل کرد اصلاح تئاتر بود. در زمان گولدونی، شهر ونیز به امکانات تئاتر متعددی مجهز بود که بسیاری از آنها خصوصی بودند. دو راه برای انجام تئاتر وجود داشت: یکی کمدی هنری که یک نوع سرگرمی محبوب بود و به طبقات پایین جامعه اختصاص داشت و دیگری تئاتر اشرافی بود که در اتاق‌های نشیمن خصوصی و آکادمی‌ها برای اشراف به روی صحنه می‌رفت. البته فراتر از تفاوت‌های اجتماعی، ژانر و نحوه تئاترسازی، چه برای مردم و چه برای ثروتمندان، تقریباً یکسان بود زیرا این یک ژانر مسخره بود که بازی آن تقریباً به بداهه‌پردازی بازیگران سپرده می‌شد. در آن هیچ فیلمنامه‌ای نوشته نشده بود بلکه طرحی که داستان را روایت می‌کرد و دیالوگ‌های آن که توسط بازیگران روی صحنه می‌آمد بداهه بود. علاوه بر این، استفاده از ماسک برای نشان دادن شخصیت‌های بسیار مشخص برای چیزی که می‌خواستند از همه جنبه‌ها در یک نمایشنامه بر اساس موضوع آنرا تعریف کنند، ضروری بود.

امّا بزرگترین تحولی که گلدونی در نمایش‌ها ایجاد کرد حذف نقاب‌ها بود. او اعتقاد داشت که باید به نفع عبارت‌های واقعی و ملموس انسانی، نقاب‌ها را برداشت تا مخاطبان به جای روبرو شدن با یک فانتزی ساختگی خاص، شخصیت‌هایی که با واقعیت ارتباط داشتند را مشاهده کند. در واقع، خود گلدونی به این موضوع اشاره می‌کند که الهامات او برای نوشتن تئاتر از خواندن دو کتاب بزرگ (کتاب جهان و کتاب تئاتر) سرچشمه گرفته است. با مطالعه کتاب جهان، او ‌توانست موقعیت‌ها، شخصیت‌ها و احساس را با الهام از واقعیت روی صحنه ببرد و مطالعه کتاب تئاتر نیز اساسی برای آموختن دانش ترفندها و فنون و راهبردهایی است که باید توسط نویسندگان و بازیگران دنبال شود تا آنها بتوانند تماشاگر را به هیجان آورند و باعث شگفتی و خنده او شوند. پس گلدونی از کتاب‌هایی الهام گرفت که با مطالب آنها زندگی کرده‌بود و این بسیار مهم است که زندگی واقعی را مطالعه کنیم تا بتوانیم موقعیت‌هایی را به روی صحنه ببریم که بازتاب‌ واقعی، اخلاقی و آموزه‌های اساسی و کاربردی از زندگی را ارائه کند. به همین دلیل است که دیگران نیز روش وی را بسیار زیرکانه و هوشمندانه می‌دانند که با نبوغ او سازگار است و نمونه شاخصی نه تنها برای ادبیات و تئاتر، بلکه برای زندگی به شمار می‌آید.

علاوه بر آن، گولدونی مصلح بزرگ کمدی ایتالیایی بود. اهمیت کارهای او به دلیل نظم بخشیدن به درام کشورش و رهایی آن از متعارف بودن کمدیا دل آرته (کمدی ماسکی، کمدی بداهه) بود. وی به درستی اظهار داشت که: ((زندگی و آداب و رسوم ایتالیایی مستعد برخورد هنری است که قبل از آن به آنها پرداخته نشده است)). اگر چه گلدونی مولیر را تحسین می‌کرد و اغلب اوقات سعی می‌کرد که از او تقلید کند امّا نمایشنامه‌های وی دارای لحن ملایم و خوش‌بینانه است. او در کتاب خاطرات خود نیز به شرح وضعیت کمدی ایتالیایی هنگام شروع نوشتن اشاره می‌کند و آثارش یادگاری ماندگار از تغییراتی هست که او ایجاد کرده‌است. امّا به طور کلی، گلدونی نمایشنامه‌های مولیر را برای مدل‌های خود انتخاب ‌کرد زیرا نه تنها مولیر پادشاه واقعی صحنه طنز بود بلکه نزدیکی زمان و مکان، با تشابه رفتار، کمدی‌های این استاد فرانسوی را برای تقلید مناسب می‌کرد. ولی در اواسط قرن هجدهم هیچ کس جز دشمنان ادبی او لقب گلدونی را به عنوان مولیر ایتالیایی به چالش نکشیدند و این با رای آیندگان تأیید شده است. البته Un Curioso Accidente، Il Vero Amico، La Bottega del Caffe، La Locandiera و بسیاری از کمدی‌های دیگر را هم می‌توان نام برد در حالی که آداب دوران گذشته را به تصویر می‌کشند ولی تازگی و طراوت خود را همچنان حفظ کردند به طوری که حتی تماشاگران ایتالیایی از مشاهده تصاویر او از اجداد خود لذت می‌بردند. به عنوان مثال، سیموندز درباره گلدونی می‌گوید: ((یکی از بهترین تئاترهای ونیز به نام گلدونی خوانده می‌شود. خانه‌اش توسط گوندولی‌ها به گردشگران نشان داده می‌شود. مجسمه‌اش در دید ریالتو قرار دارد. کمدی‌های او بارها توسط شرکت‌های بازیگر مشهور ارائه می‌شوند)). پس همانطور که سزار ترنس را نیمه مناندر می‌نامند بنابراین ممکن است گلدونی را هم نیمه مولیر بدانیم زیرا عنصر مناندرین در مولیر با او حضور دارد و آریستوفانیسیس در وی گم شده است. گولدونی خواهان نیروی طنز بی‌نظیر نویسنده فرانسوی است. شوخ طبعی، زیبایی، ظرافت، سادگی، بیان حقیقت با طبیعت و مهارت در ساخت درام، او را به نویسنده‌ قابل قبول تبدیل کرد و شهرت او را به عنوان تنها نماینده برجسته کشورش در منطقه کمدی مودبانه تثبیت نمود و سال‌های 1762- 1748 را تبدیل به موفق‌ترین سال‌های کاری گلدونی کرد زیرا او ‌توانست دیدگاه‌های خود را در مورد اصلاحات دراماتیک در تار و پود آثارش بگنجاند چون تا قبل از گلدونی، کمدی دل آرته (کمدی ماسکی) روش رایجی بود که ماسک‌ها نشاندهنده نقش بازیگران بودند و به صورت بداهه اجرا می‌شدند. ولی آثار گلدونی نشانگر مسیر جدیدی بودند که در آن بر خلاف کمدی دل آرته که بر اساس بداهه‌پردازی‌های یک بازیگر بود اولویت اصلی در کارهای وی به فیلمنامه‌های نمایشنامه‌نویس اختصاص داشت. به همین خاطر، آثار معتبر و واقعی گلدونی به دلیل مشاهده جامعه و ایجاد انگیزه قابل قبول برای شخصیت‌های آن به زودی طرفداران زیادی پیدا کردند که از موفق‌ترین آنها می‌توان به بیوه حیله‌گر اشاره کرد. علاوه بر آن، او در خانواده آنتی کواریان به درگیری بین بورژوازی در حال رشد و اشراف رو به زوال اشاره نمود. به طور کلی، از آثار او محتوای اخلاقی شخصیت‌های گلدونی بیرون می‌آید. زیرا او به مدرنیته و پیشرفت اعتقاد داشت. وی مدافع حقوق زنان و برابری همه طبقات بود. ضمنا گولدونی با حمایت از این دیدگاه‌ها، اشراف و دادگاه‌های آنها را هجو می‌کرد.

پس گلدونی در آغاز کار خود، صحنه کمیک را بین دو گونه مختلف از ترکیب نمایشی (کمدی کلاسیک و کمدی ماسکی) تقسیم کرد. اولی نتیجه مطالعه عمیق و رعایت دقیق قوانین ارسطویی ولی فاقد هیچ یک از ویژگی‌های مورد نظر عموم بود. زیرا برخی از آنها کپی‌های فضولی افراد از قدیمی‌ها و بعضی تقلیدی از این نسخه‌ها بودند ولی برخی دیگر، از فرانسوی‌ها به عاریت گرفته شدند. البته مردم ممکن است درام‌های شبه کلاسیک و همچنین کمدی‌های درخشان‌تر گلدونی را تحسین کنند اما کمدی دل آرته یا کمدی ماسکی چیزی بود که آنها را بیشتر خوشحال می‌کرد زیرا کمدی نقاب‌ها زندگی دراماتیک واقعی ملت بود. ولی اگرچه این نوع نمایش به جز در دست کنت کارلو گزی، هرگز شکل ادبیات نمایشی را به خود نگرفت ولی لباس هارلکین، کلمباین و پانتالون را به چندین کشور اروپایی پیوند زد. امّا گلدونی برای تغییر سبک، نهایت تلاش خود را به کار گرفت و موفقیت‌هایی هم بدست آورد. ولی برای مدتی، کار از عهده او خارج شد.

ولی بدون شک اصلاحات گلدونی انقلابی در تئاتر ایتالیا بود. زیرا نمایشنامه‌نویسی به خودی خود یک مسخره ساده نبود امّا او شخصیت‌هایی را با شخصیت‌های روان‌شناختی روی صحنه ‌برد که از طریق کمدی شاد و خنده‌دار، هزار وجه روح انسان را نشان می‌دادند که اغلب با درگیری‌های درونی با آنها مبارزه می‌کردند. او نماینده زندگی و انسان بود و شخصیت‌های واقعی را با الهام از ونیز، روی صحنه ‌آورد اما دارای جهانی خارق‌العاده بود و به رئالیسم بسیار مدرن ‌رسید. به درستی که خندیدن اشکالی ندارد و برای روح خوب است که سرگرم شود امّا این بهانه‌ای برای تأملات روانی درونی بود که باعث شد تئاتر گلدونی به یک تئاتر اخلاقی با نقش تربیتی مهم تبدیل شود. او به عنوان نمایشنامه‌نویس برای اصلاح خود دو نوآوری اساسی را ایجاد کرد. از آنجایی که نمایشنامه دیگر موضوعی نبود، بداهه‌گویی را کاملاً حذف و فیلمنامه را جایگزین ‌کرد. پس نوشتن متن‌ها برای دیالوگ‌هایی بود که بازیگران باید یاد می‌گرفتند. حتی زبان نیز دستخوش تغییرات قابل ملاحظه‌ای شد زیرا دیگر نه با امواج مغزی پیچیده، بلکه سریع و صریح و مهم‌تر از همه وابسته به لهجه‌ بود. به همین دلیل کارلو گلدونی زبان ونیزی را دوباره در کانون توجه قرار داد، امّا با نبوغ خود توانست زبان را از جنبه حالت مصنوعی آن که می‌توانست به طور پیش پاافتاده در آن رخ دهد، خارج کند و به ظرافت‌های زبانی بپردازد.

ایتالیایی‌ها گولدونی را نویسنده‌ای می‌دانند که هنر نمایشی را در ایتالیا به بالاترین حد کمال رساند و هیچ قدرت مشترکی نداشت. او اختراعات بسیار خوبی داشت که به آسانی سوژه‌های جدیدی را برای موسیقی کمیکش به او عرضه می‌کرد و چنان امکاناتی در ترکیب‌بندی داشت که در کمتر از چند روز، یک کمدی پنج پرده منظوم را تولید می‌کرد. دیالوگ‌های او بسیار متحرک، جدی و پرمعنا بودند که دانش بسیار دقیقش از آداب ملی را با توانایی کمیاب ارائه تصویری زنده از آنها در صحنه ترکیب می‌کرد. علاوه بر آن، نقش محوری در کمدی‌های او به بورژوازی داده شد که باعث می‌شد آنها با ویژگی‌های مثبت، هوشمند و مبتکرانه و با تکیه بر مهارت‌های حرفه‌ای تبدیل به افراد ثروتمند شوند و به تدریج جایگزین اشراف سنتی شوند. آنها در اصل، خدمتکارانی باهوش و حیله‌گر بودند و تا جایی که می‌توانستند اربابان بورژوای خود را مورد انتقاد قرار می‌دادند. سپس افرادی مانند ماهیگیران و اشخاص شایعه پراکنی وجود داشتند که نشان‌دهنده پایین‌ترین طبقات اجتماعی بودند که بهترین ویژگی‌های آنها صداقت و حس قوی دوست داشتن خانواده بود و در مقابل‌شان اشراف بی‌ارزشی به روی صحنه می‌آمدند و اشراف قدیم به دلیل گستاخی آنها مورد تمسخر قرار می‌گرفتند و گلدونی همواره این تضاد شدید بین طبقات اجتماعی مختلف را در یک کنش غم‌انگیز با مفاهیمی جامعه‌شناختی و اخلاقی به نمایش می‌گذاشت. ولی عشق جزء همیشگی داستان‌های این نمایشنامه‌نویس است که بیش از هر چیز توسط جوانانی که باید تابع قوانین اجتماعی و خانوادگی باشند، نمایش داده می‌شد، اما پایان خوش جزء همیشگی آن بود.

ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی

منابع:

  1. https://biography.yourdictionary.com/carlo-goldoni, Carlo Goldoni
  2. http://www.carlogoldoni.net/, Carlo-Goldoni
  3. https://www.theatredatabase.com/18th_century/carlo_goldoni_001.html, Carlo-Goldoni (1707-1793)
  4. https://www.britannica.com/biography/Carlo-Goldoni, Carlo Goldoni
  5. https://www.visitvenezia.eu/en/venetianity/discover-venice/carlo-goldoni-a-life-dedicated-to-theatre, carlo Goldoni a life dedicated to theatre

 

مقاله های مرتبط:

کمدی به سبک ایتالیایی

کمدی در جهان

آلبرتو موراویا

ایتالو کالوینو

جیووانینو گوارشچی

فرانچسکو تولیو آلتان

 

2 دیدگاه دربارهٔ «کارلو گلدونی»

  1. AhoyDuring our exploration of a new website, we stumbled upon a webpage that immediately grabbed our attention. We are thoroughly impressed with our initial findings and eagerly anticipate your upcoming updates. We are excited to delve deeper into your website and discover all the fantastic features it has to offer.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا