هوشمندی و درک دیکنز از جامعه و کاستیهای آن، باعث غنای رمانهای او شد و وی را به یکی از افراد بزرگ ادبیات قرن نوزدهم و سخنگویی تأثیرگذار بر بیداری جامعه زمان خود تبدیل کرد. به طور کلی، دیکنز در طول زندگی خود از محبوبیت زیادی نسبت به نویسندگان قبل از خود برخوردار بود و کمیکهای او بسیار فراتر از آن چیزی بود که دیگر نویسندگان انگلیسی با هدف سرگرم کردن مخاطبان مینوشتند و کیفیت کار او باعث شد شهرتش به سرعت در سراسر جهان گسترش یابد.
زندگینامه
دوران ابتدایی زندگی
او از طبقه متوسط بود. پدرش کارمند اداره حقوق و دستمزد نیروی دریایی بود و حقوق خوبی دریافت میکرد، اما زیادهخواهی و بیلیاقتی او، خانواده را در شرمساری مالی یا وضعیت فاجعهآمیزی قرار میداد. (برخی از ناکامیها و شور و نشاط او در آقای میکاوبر در دیوید کاپرفیلد تا حدی برگرفته از زندگینامهای هست که به نمایش درآمده است). خانواده دیکنز در دوران نوزادی وی پورتسموث را ترک کردند و شادترین سالهای کودکی او در چاتم (۲۲–۱۸۱۷) سپری شد، همان منطقهای که او اغلب در داستانهای خود به آن بازمیگردد. وی از سال 1822 در لندن زندگی کرد. اما در سال 1824 پدرش به خاطر بدهی به زندان رفت و خانواده آنها به پایینترین سطح اجتماعی رسید. چارلز، پسر ارشد، از مدرسه کنار گذاشته شد و قرار بود در یک کارخانه کار کند. این اتفاق، چارلز را به شدت تحت تأثیر قرار داد. او از تنزل درجه اجتماعی به طبقه کارگر متنفر بود اما شروع به کسب اطلاعات از زندگی و محرومیتهای طبقه کارگر کرد که در آینده در نوشتههایش نمایان شد. همچنین، تصاویر زندان و کودکان مظلوم یا سرگشته در بسیاری از رمانهایش تکرار شد و همه آن چیزهای دیگری که در شکلگیری شخصیت و هنر او موثر بودند؛ از این دوره سرچشمه میگیرند. به عنوان مثال آنگوس ویلسون رماننویس قرن بیستم استدلال کرده است: «مشکلات بعدی او به عنوان مرد و نویسنده، در درک زنان را میتوان در کینه شدید او از مادرش جستجو کرد. زیرا مادرش معتقد بود که چارلز باید برای بهبود وضعیت خانواده سر کار بماند اما پدرش میخواست که او به مدرسه بازگردد که خوشبختانه نظر پدرش غالب شد.»
تحصیلات چارلز در 15 سالگی به پایان رسید. او در همان سن به عنوان منشی در دفتر وکالت و سپس به عنوان گزارشگر در دادگاهها مشغول به کار شد. به این ترتیب، شناختی از دنیای حقوقی که اغلب در رمانهایش از آن استفاده میکند، به دست آورد. وی در نهایت، خبرنگار پارلمانی و روزنامهنگار شد. فعالیت در این حوزه کاری سبب شد که او با علاقه فراوان به روزنامه نگاری و تحقیر قانون و مجلس بپردازد. ضمنا کار او در روزنامه لیبرال بنتامیت مورنینگ کرونیکل (1836-1834)، بر دیدگاه سیاسی او تأثیر زیادی گذاشت. علاوه بر آن یکی دیگر از رویدادهای تأثیرگذار در زندگیش، رد شدن او به عنوان خواستگار ماریا بیدنل بود زیرا خانواده و آینده او رضایتبخش نبود. امّا امیدهایش برای به دست آوردن و ناراحتی از دست دادن او عزمش را برای موفقیت تشدید کرد. به طوری که احساساتش به بیدنل و ورود مجدد کوتاه مدت و سرخوردهکنندهاش به زندگی او، در تحسین دورا اسپنلو توسط دیوید کاپرفیلد و در کشف آرتور کلنام میانسال در دوریت کوچک منعکس شد.
شروع یک حرفه ادبی
دیکنز شیفته تئاتر بود و تقریباً در سال 1832 به یک بازیگر حرفهای تبدیل شد. او در آوریل 1836 با کاترین ازدواج کرد که دختر بزرگ جورج هوگارت روزنامهنگار معتبر اسکاتلندی و مردی ادیب بود. کارهای او توجه دیگران را جلب کرد و به عنوان طرحهایی با نام مستعار بوز (فوریه 1836) تجدید چاپ شدند. در همان ماه نیز از او دعوت شد تا یک روایت سریالی طنز به همراه حکاکیهای یک هنرمند سرشناس ارائه دهد. هفت هفته بعد هم اولین قسمت از The Pickwick Papers اجرا شد و دیکنز را تبدیل به محبوبترین نویسنده آن زمان کرد. او همچنین در سال 1836 دو نمایشنامه و یک جزوه نوشت و با استعفا از شغل روزنامهای خود، ویرایش یک مجله ماهانه به نام Bentley’s Miscellany را بر عهده گرفت که در آن الیور توئیست را به صورت سریالی منتشر کرد. وی به مدت دو سال به این کار ادامه داد به این ترتیب که او هر ماه دو قسمت از سریال را مینوشت. چندین سال زندگی او با این روش ادامه یافت. سپس چارلز که سریالسازی را مناسب و سودآور میدانست الگوی Pickwick 20 را به صورت قسمتی و ماهانه در Nicholas Nickleby (1838-1839) تکرار کرد. بعد، آن را با اقساط هفتگی کوتاهتر برای فروشگاه کنجکاوی قدیمی (1840-1841) و بارنابی راج (1841) آزمایش کرد. سپس به خاطر احساس خستگی شدید برای تعطیلات پنج ماهه به آمریکا رفت و افتخارات شبه سلطنتی را به عنوان یک شخصیت مشهور ادبی دریافت کرد. اما با اعتراض به عدم حمایت از کپی رایت به حساسیتهای ملی توهین کرد زیرا او از منتقدان رادیکال مؤسسات بریتانیا بود و از «جمهوری تخیل من» انتظار بیشتری داشت و از ابتذال که بیشتر از ترتیبات اجتماعی قابل تحسین بودند، نفرت داشت و برخی از این احساسات در یادداشتهای آمریکایی (1842) و مارتین چزلویت (1843-1844) ظاهر شدند. بعد از آن در اواخر سال 1843 «سرود کریسمس» به طور ناگهانی در چند هفته نوشته شد که آن اولین کتاب از کتابهای کریسمس بود که ژانر ادبی جدیدی را به طور اتفاقی ایجاد کرد. البته با این که او درگیر نوشتن Chuzzlewit بود ولی این برایش یک دستاورد خارقالعاده ایجاد کرد زیرا این اثر یکی از اسطورههای بزرگ کریسمس در ادبیات مدرن شد. وابستگی شدید او به کریسمس (در زندگی خانوادگی و همچنین نوشتههایش) واقعاً قابل توجه بود و به محبوبیت او کمک کرد. این کار او سبب شد که کتابها، مقالهها و داستانهای کریسمس بیشتری تا سال 1867 به صورت سالانه (به جز در سال 1847) نوشته شود که آنها در مجموع نشاندهنده این هستند که توجه ویژه به جشن کریسمس توسط هیچ نویسنده بزرگ دیگری انجام نشده است.
ضمنا اینکه او چگونه معاصران خود را در این سالهای اولیه تحت تأثیر قرار داد در «روح جدید عصر» (1844) اثر R.H. Horne ظاهر شد. Dombey and Son (1846-1848) نیز رمانی تعیینکننده در پیشرفت او بود که محصول برنامهریزی دقیقتر و تفکر بالغتر وی و اولین رمانی بود که در آن ناراحتی فراگیر در مورد جامعه معاصر جای نگرانی متناوب با اشتباهات اجتماعی خاص را گرفت.
علاوه بر آن، دیکنز در دیوید کاپرفیلد (1850-1849) که با عنوان «تعطیلات» منتشر شد به بیان دغدغههای اجتماعی بزرگتر که الهام گرفته از وقایع دوران کودکی او بود، پرداختهاست. به همین دلیل دیوید کاپرفیلد به خاطر علاقهای که وی به نوشتن زندگینامه دارد جزو محبوبترین رمانهای او به شمار میآید.
امّا جاهطلبیهای روزنامهنگاری دیکنز سرانجام در «کلمات خانگی» (1859-1850) خود را نشان داد و جانشین مجموعههای هفتگی متفرقه داستانی، شعر، و مقاله با طیف وسیعی از موضوعات، تیراژهای قابل توجه و فزایندهای شد که برخی از اعداد آنها برای کریسمس به 300000 میرسید که در تمام طول سالهای (1888-1859) شکلی دائمی یافت. علاوه بر آن، دیکنز در سریالهای تأسفانگیز «تاریخ کودک انگلستان» (1853-1851)، «روزگار سخت» (1854)، «داستان دو شهر» (1859) و «آرزوهای بزرگ» (1861-1860) و مقالاتی که برخی از آنها در Reprinted Pieces (1858) و The UnCommercial Traveler (1861) منتشر شدند و بویژه آنهایی که در سالهای 1852–1850 مربوط به جنگ کریمه بودند نقش موثری داشت. علاوه بر این، او مطالب زیادی را در امور جاری سیاسی و اجتماعی ارائه کرد. ولی وی در سالهای بعد خیلی کمتر در مورد سیاست نوشت و مجله نیز کمتر سیاسی بود. رماننویسان برجسته دیگری نیز از جمله الیزابت گاسکل، ویلکی کالینز و چارلز رید با او در سریالهایی همکاری کردند. در آن زمان شعرها یکنواخت و ضعیف بودند. امّا عملکردش در این هفتهنامهها نشاندهنده مهارتهای فراوان او به عنوان سردبیر و روزنامهنگار بود. به طور کلی، هیچ نویسنده انگلیسی با موقعیت مشابه او بیست سال از دوران بلوغ خود را به سردبیری بیوقفه اختصاص نداده ولی نکته مهم آن است که موفقیت هفتهنامهها نه تنها به دلیل نام برجسته او بلکه به دلیل خرد عملی وی بودند.
رمانهای بعدی دیکنز «خانه تاریک» (۱۸۵۲–۱۸۵۳)، زمان سخت (۱۸۵۴) و دوریت کوچک (۱۸۵۵–۱۸۵۷)) بسیار تاریکتر از رمانهای قبلی او بودند. . وی از سال 1853، شروع به خواندن برای کمک به خیریه کرد و ایده تبدیل شدن به یک خواننده پولدار را داشت. اما این خوانشها از عناصر ماندگارتری در او و هنرش بهره میبرد که شامل استعدادهای تاریخی برجستهاش، عشق او به تئاتر و دیدن و لذت بردن تماشاگران و ماهیت فوقالعاده قابل اجرا در داستانهای او بود. علاوه بر این، او میتوانست با خواندن بیشتر از نوشتن درآمد کسب کند. سادهتر از آن، این بود که خودش را مجبور به تکرار یک اجرا کند تا اینکه زمان زیادی را به نوشتن کتاب اختصاص دهد.
کارنامه اولیه کارهای او به طور کامل از کتابهای کریسمس تشکیل شده بود اما به زودی با قسمتهایی از رمانها و داستانهای کریسمس مجلات تقویت شد. ولی یک اجرا معمولاً از دو آیتم تشکیل میشد و از شانزده موردی که در نهایت اجرا شد محبوبترین آنها «محاکمه از پیکویک» و «سرود» بودند. او در مجموع حدود 471 بار اجرا کرد. علاوه بر آن دیکنز مجری بااستعدادی بود و عناصر مهمی در هنر او (ویژگیهای شفاهی و نمایشی) نشان داده میشد. بینش و مهارت او نیز نکات ظریفی را در روایت و شخصیتپردازی آشکار میکرد که کمتر خوانندهای متوجه آن شده بود. چنین داستانهای کوتاهی که برای یک سرگرمی دو ساعته مناسب بودند برخی از تأثیرات بزرگتر و عمیقتر او را حذف میکردند بهویژه نقد و تحلیل اجتماعی او و رمانهای بعدیاش کمتر بازنمایی میشد. البته دیکنز هرگز به این نارساییها اشاره نکرد. او از این تجربهها لذت میبرد تا اینکه نزدیک به پایان یکی از آنها، بیمار و خسته شد. او در دهه 1860 خیلی کمتر مینوشت و خواندن او را خسته میکرد و در عین حال کسب درآمد، شرایط مناسبی را برای رضایتش همراه با خلاقیت و ارتباط مستمر با مخاطبانی که قبلاً از طریق رمانها به دست آورده بود، فراهم میکرد و تنها چهره قابل مقایسه هم عصر او، مارک تواین بود که دیکنز را به عنوان پیشگام تصدیق میکرد.
سالهای پایانی زندگی چارلز دیکنز
دیکنز اگرچه خسته و بیمار بود اما در آخرین رمانهای خود داستان دو شهر، آرزوهای بزرگ و دوست مشترک ما، همچنان مبتکر و ماجراجو باقی ماند. داستان دو شهر (A Tale of Two Cities) (1859) آزمایشی بود که کمتر از قبل بر شخصیتپردازی، دیالوگ و طنز تکیه داشت. آرزوهای بزرگ (1860-1861) از نظر روایت اول شخص و با تکیه بر بخشهایی از شخصیت و تجربه دیکنز به دیوید کاپرفیلد شباهت داشت اما جزو موفقترین رمانهای او است. در این ماجرا، ذهن قهرمان داستان، پیپ، با ظرافت زیادی مورد بررسی قرار میگیرد و رشد او در دوران کودکی و جوانی با آزمونهای سخت شخصیتی همراه است ولی به طور انتقادی اما دلسوزانه پیگیری میشود. دوست متقابل ما (1864-1865)، آخرین رمان تکمیل شده دیکنز است که نقد ارزشهای پولی و طبقاتی را ادامه میدهد؛ زیرا لندن در آن موقع، تیرهتر از هر زمان دیگری است و فساد و سطحینگری جامعه افراد محترم به شدت مورد حمله قرار گرفتهاست و بسیاری از عناصر جدید به دنیای داستانی دیکنز وارد میشوند که رمان را به رمانی بزرگ و فراگیر تبدیل میکنند اما برخورد او با کمیکهای عجیب و غریب قدیمی (مانند بافین، وگ و ونوس) گاهی بهشدت مکانیکی و مصنوعی میشود.
البته این موضوع که دیکنز در سالهای پایانی خود چقدر تغییر کرده بود در اظهارات دوستانی که پس از سالها در جریان تور کتابخوانی آمریکا در سالهای 1868-1867 او را دوباره ملاقات کردند، ظاهر شد. رالف والدو امرسون درباره دیکنز گفت: «هیچ کلید سادهای برای هنرمندی بسیار پربار و متنوع و پیچیدگیهای وی وجود ندارد و تفسیر هر دو با داشتن و احساس نیاز او به استفاده از استعدادهای بسیار در کنار تخیلش دشوارتر میشود. چگونگی ارتباط داستانهای او با استعدادهای عملی، روزنامه نگاری، سخنوری و تاریخی وی بحث برانگیز است. همچنین، جنب و جوش و کمدی بینظیر رمانها باید با رنجها، خطاها و خود ترحمیهای نویسنده آنها و نگرانی او از آسیبهای اجتماعی و غمها و محدودیتهای همیشگی بشریت مرتبط باشد. رمانها هم طیف وسیعی از مسائل گوناگون از جمله اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و روانی را پوشش میدهند. بنابراین، او نگران افراد بسیار معمولی است اما به ناهنجاریها (غیرعادی بودن، تباهی، جنون، توهم، حالات رویایی) نیز توجه دارد. دیکنز نویسندهای مبتکر و شاعر است. او از تخیلیترین و خارقالعادهترین رماننویسان بزرگ مربوط به دوران ویکتوریا است. او در ژوئن 1870 به علت خونریزی مغزی درگذشت و در کلیسای وست مینستر به خاک سپرده شد و کتیبه روی مزار وی چنین است: «او حامی فقرا، رنجدیدگان و ستمدیدگان بود و با مرگش، یکی از بزرگترین نویسندگان انگلستان در دنیا گم شد.»
امّا زندگینامهنویسان تنها از اواسط قرن بیستم پیچیدگی طبیعت دیکنز را بررسی کردند. ولی از همان ابتدا، مطالب قابل قبول، مهارت و ذوق آشکارش بهترین وسیله برای تضمین محبوبیتش بود. رمانهای قبلی وی کاغذهای پیکویک، الیور تویست، مارتین چازلویت، سرود کریسمس و دیوید کاپرفیلد، هم که محبوبترین آثار دیکنز بودند در طول قرن بیستم نیز همینطور باقی ماندند. با این که در طول زندگی دیکنز، منتقدان شروع به تحقیر رمانهای بعدی او کردند و به خاطر از دست دادن روحیه کمیکش و تغییر مدلهای ذهنیش در طول زمان برای او ابراز تأسف کردند امّا با این که وی به مدت 70 سال پس از مرگش به طور قابل توجهی مورد توجه جدی قرار نگرفت (جورج گیسینگ، جی کی چسترتون و جورج برنارد شاو استثناهای قابل توجهی بودند) ولی هرگز محبوبیت خود را از دست نداد. حتی اِف آر لیویس نیز بعد از آن نظر خود را اصلاح نمود و گفت: «دیکنز در واقع یک نابغه بزرگ و یک سرگرم کننده بزرگ بود.»
البته نقد مدرن دیکنز مربوط به سالهای 1941-1940 است که با انگیزههای بسیار متفاوتی توسط جرج اورول، ادموند ویلسون و هامفری هاوس ارائه شد. در سال 1950 نیز ارزیابی و ویرایش مجدد آثار وی آغاز شد و منتقدان به اتفاق آرا بهترین هنر و عمق او را در رمانهای بعدیش، خانه سیاه، دوریت کوچک و انتظارات بزرگ، پیدا کردند و در نیمه دوم قرن بیستم محققان روشهای کار او، روابطش با مردم و راههایی را که در آن او بهطور همزمان یک شخصیت برجسته ویکتوریایی و نویسندهای محبوب برای همیشه بود؛ بررسی کردند. اما صدمین سالگرد مرگ وی در سال 1970 نشان داد که اجماع در مورد جایگاه او پس از ویلیام شکسپیر در ادبیات انگلیسی که چهل یا حتی بیست سال قبل باورنکردنی به نظر میرسید؛ اتفاق افتاد. دیکنز در آغاز قرن بیست و یکم برای زندگینامهنویسان، محققان، تهیهکنندگان فیلم و تلویزیون و خوانندگان روزمره همچنان به عنوان شخصیتی جذاب در ذهن افراد گوناگون ماندگار است.
تالیف و ترجمه: یاسمن حسینی، دفتر طنز حوزه هنری
منابع:
https://www.britannica.com/biography/Charles-Dickens-British-novelist, Charles Dickens
https://www.britannica.com/biography/Charles-Dickens-British-novelist/The-invention-of-the-Christmas-books, The invention of the Christmas books of Charles Dickens
https://www.britannica.com/biography/Charles-Dickens-British-novelist/Novels-from-Bleak-House-to-Little-Dorrit, Novels from Bleak House to Little Dorrit of Charles Dickens
https://www.britannica.com/biography/Charles-Dickens-British-novelist/Last-years, Last years of Charles Dickens
http://www.dickens-online.info/charles-dickens-biography.htm, Charles dickens biography