مارک تواین (Mark Twain)

خالق ماجراهای تام سایر و هاکلبری فین

تالیف و ترجمه: یاسمن حسینی

مارک تواین (Mark Twain) نام مستعار ساموئل لنگهورن کلمنس (Samuel Langhorne Clemens) است. او 30 نوامبر 1835 در میسوری فلوریدا ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. وی، طنزنویس، روزنامه‌نگار، مدرس و رمان‌نویس آمریکایی است که برای روایت‌های سفرهایش شهرت بین‌المللی پیدا کرد. از آثار مشهور او می‌توان به (1869) The Innocents Abroad ، Roughing It  (1872) و زندگی در می سی سی پی Life on the Mississippi (1883) اشاره نمود اما عمده شهرتش به خاطر داستان‌های ماجراجویانه دوران کودکیش، تام سایر (1876) و هاکلبری فین (1885) است. او طنزپردازی تندخو، با استعداد، اخلاق‌گرا و متمایز بود که به یکی از بهترین و محبوب‌ترین نویسندگان آمریکا تبدیل شد.

دوران کودکی:

ساموئل کلمنس، ششمین فرزند جان مارشال و جین لمپتون کلمنس، دو ماه پیش از موعد به دنیا آمد و در 10 سال اول زندگی خود از نظر سلامتی وضعیت نسبتا بدی داشت به همین خاطر مادرش به او بسیار توجه می‌کرد. او مانند مادرش، انسان شوخ طبعی بود. اما برخلاف آنها، پدرش مردی جدی بود که به ندرت نسبت به او محبت نشان می‌داد و بدون شک خلق و خوی او تحت تأثیر نگرانی‌های ناشی از شکست‌های تجاری و وضعیت مالیش بود که درنهایت باعث شد آنها در سال 1839 به شهر بندری هانیبال مهاجرت کنند. به طور کلی، تجربه‌های زندگی او نقش موثری در شخصیت‌پردازی داستان‌هایش و پرورش رویاپردازی رمانتیک در او داشتند. وی در سال 1875به توصیف هانیبال درOld Times on the Mississippi  پرداخت. کلمنس و دوستانش در بازی‌های کودکانه خود نقش دزدان دریایی، رابین هود و دیگر ماجراجویان افسانه‌ای را بازی می‌کردند و در میان آن همراهان، تام بلانکنشیپ، پسری مهربان اما فقیر بود که تواین بعدها او را به عنوان الگوی شخصیت هاکلبری فین معرفی کرد. علاوه بر آن، او در تابستان‌ها به مزرعه عمویش، جان کوارلز که در نزدیکی فلوریدا بود، می‌رفت تا با پسرعموهایش بازی کند و به داستان‌هایی که برده عمو دانیل تعریف می‌کرد، گوش کند. در آینده، آن فرد در داستان‌های کلمنس به‌عنوان الگوی جیم در هاکلبری فین مطرح شد.

دوران کودکی وی با سختی‌های زیادی همراه بود. خواهرش مارگارت زمانی که کلمنس هنوز چهار ساله نشده بود بر اثر تب درگذشت. سه سال بعد برادرش، بنیامین از دنیا رفت. ضمنا علاوه بر نگرانی‌های خانوادگی، محیط اجتماعی زندگی او نیز شرایط مناسبی نداشت. میسوری ایالت برده‌داری بود و او خاطراتی از ظلم و غم را با خود به همراه داشت که در دوران بلوغ هم به آنها فکر می‌کرد. موضوع دیگر، خشونت در هانیبال بود. به عنوان مثال در ژانویه 1845 کلمنس مردی را در خیابان پس از تیراندازی توسط یک تاجر محلی تماشا کرد. این حادثه اساس تیراندازی باگز در هاکلبری فین را فراهم کرد. دو سال بعد نیز او شاهد غرق شدن یکی از دوستانش بود و چند روز بعد زمانی که وی و تعدادی از دوستانش در جزیره اسنی در سمت ایلینویز می سی سی پی ماهیگیری می‌کردند جسد غرق شده یک برده فراری را کشف کردند و بعد از آن مشخص شد که برادر بزرگتر تام بلانکنشیپ، بنس، چند هفته به طور مخفیانه برای برده فراری غذا ‌برده است ولی دیگران او را پیدا کردند و کشتند که در آینده، شجاعت و مهربانی بنس الگویی برای فراری دادن جیم توسط هاک در داستان هاکلبری فین می‌شود. علاوه بر این مشکلات متعدد، در سال 1847 پدر کلمنس بر اثر ذات الریه از دنیا می‌رود و مرگ وی سبب بی‌ثباتی مالی خانواده می‌شود. البته حتی قبل از آن سال نیز بدهی‌های مستمر، آنها را مجبور به حراج اموال و فروش اثاثیه‌شان کرده بود. اما سام کلمنس پس از مرگ پدرش در چندین شغل عجیب و غریب در شهر کار می‌کند و در سال 1848 شاگرد چاپخانه برای پیک میسوری جوزف پی آمنت می‌شود اما اجازه دارد به مدرسه برود.

دوره‌های کارآموزی مارک تواین

در سال 1850 پیرترین پسر کلمنس، اوریون، از سنت لوئیس به میسوری بازگشت و شروع به انتشار یک روزنامه هفتگی کرد. یک سال بعد او مجله هانیبال را خرید. سام و برادر کوچکترش، هنری، هم برای او کار کردند. سام به عنوان حروفچین بیش از حد توانمند شد و گهگاه طرح‌ها و مقاله‌هایی را می‌نوشت که برخی از آن طرح‌های اولیه مانند شبکه‌ای که اسکوتر را می‌ترساند (1852) در روزنامه‌ها و نشریات شرقی منتشر شد. در سال 1852، زمانی که اوریون خارج از شهر بود او به عنوان ویراستار جایگزین، طرحی را با عنوان W. اپامینونداس آدراستوس پرکینز امضا کرد. این اولین استفاده شناخته شده او از یک نام مستعار و چندین نام مستعار دیگر (توماس جفرسون اسنودگراس، کوئینتیوس کورتیوس اسنودگراس، جاش و دیگران) قبل از اینکه او برای همیشه نام مستعار مارک تواین را بپذیرد، بود.

کلمنس در سال 1853 در سن 17 سالگی، هانیبال را ترک کرد و برای دو دهه او یک کارگر دوره گرد بود و مشاغل بسیاری را امتحان کرد. او قبل از سفر به شهر نیویورک برای کار در یک چاپخانه بزرگ، مدت کوتاهی به عنوان حروفچین در سنت لوئیس بود. از آنجا به فیلادلفیا و سپس به واشنگتن دی سی رفت. سپس به نیویورک بازگشت اما به دلیل آتش‌سوزی‌هایی که باعث ویرانی دو مؤسسه انتشاراتی شد به سختی کار پیدا کرد. وی در طول مدت اقامت خود در شرق که تا اوایل سال 1854 ادامه داشت به طور گسترده مطالعه کرد. کلمنس به نوشتن ادامه داد و گهگاه نامه‌هایی را در روزنامه جدید برادرش منتشر می‌کرد. اوریون نیز برای مدت کوتاهی به همراه مادرشان به مسکاتین، آیووا نقل مکان کرد و با افتتاح یک چاپخانه در آنجا، مجله Muscatine را تأسیس کرد. سام کلمنس نیز در سال 1855 به برادرش در Keokuk پیوست و بیش از یک سال در این تجارت شریک بود اما او سپس به سینسیناتی، اوهایو نقل مکان کرد تا به عنوان حروفچین کار کند. وی که همچنان بی قرار و جاه طلب بود در سال 1857 با یک قایق بخار راهی نیواورلئان لوئیزیانا شد و قصد داشت ثروت خود را در آمریکای جنوبی پیدا کند. ولی در عوض، او توانست کاپیتان ماهر قایق رودخانه‌ای، هوراس بیکسبی، را متقاعد کند که او را به عنوان شاگرد بپذیرد.

کلمنس با پرداخت مبلغ 500 دلار برای کارآموزی موافقت نمود تا رودخانه می سی سی پی و عملکرد یک قایق رودخانه را تحت آموزش استادانه بیکسبی مطالعه کند و گواهینامه خلبانی هم بگیرد. او یک دانش آموز مستعد و بیکسبی هم یک خلبان استثنایی بود و مجوز حرکت در رودخانه میسوری و می‌سی‌سی‌پی بالا و پایین را داشت کلمنس هم به سرعت آن را یاد گرفت. این حرفه همانطور که او سال‌ها بعد در Old Times on the Mississippi اعتراف کرد که آن کار دلپذیرترین حرفه‌ای بود که او تا به حال آن را تجربه کرد‌ه‌است. چون قبل از این دوره، زندگی او بدون جهت بود تجربه خلبانی برایش احساس نظم و جهت‌گیری ایجاد کرده بود. البته سال‌های اقامت کلمنس در رودخانه نیز پر حادثه بود. او کاری برای برادر کوچکترش، هنری، در قایق رودخانه پنسیلوانیا درست کرد اما دیگ‌ها منفجر شدند و هنری مجروح شد. با این که هنگام وقوع حادثه، کلمنس در کشتی نبود اما او خود را مقصر این فاجعه می‌دانست. بعد از آن او در طول آن سال‌ها به نوشتن قطعات گاه به گاه ادامه داد و در طرحی طنزآمیز به نام اطلاعات رودخانه (1859)، خلبان ارشد خود را که مشاهداتش از می سی سی پی در روزنامه نیواورلئان منتشر شده بود را تحقیر کرد. سپس کلمنس نامه‌های متعددی را به سازمان منطقه‌ای شهر ویرجینیا ارسال نمود که این نامه‌ها توجه سردبیر جوزف گودمن را به خود جلب کرد و او دوباره در جمع صمیمانه گروهی از نویسندگان به نام ساجبراش بوهمیانس مشغول به کارآموزی شد و موفقیت جدیدی بدست آورد. وی در فوریه 1863 جلسه قانونگذاری در شهر کارسون را پوشش داد و سه نامه برای اینترپرایز نوشت. او آنها را با نام مارک تواین امضا کرد. ولی چند سال طول کشید تا قلمش استحکام یک شخصیت ادبی تمام عیار را پیدا کند. البته با این که او قبل از آن به شهرت رسیده بود و برخی از مقاله‌ها و طرح‌هایش در روزنامه‌های نیویورک منتشر شده بودند امّا در نهایت، او خبرنگار نوادا برای تماس صبحگاهی سان فرانسیسکو شد. ولی در سال 1864، وی پس از تهدید سردبیر یک روزنامه رقیب به دوئل و سپس به خاطر ترس از عواقب قانونی این بی‌احتیاطی ویرجینیا سیتی را به مقصد سانفرانسیسکو ترک کرد و گزارشگر تمام وقت Call شد. او که این کار را خسته‌کننده می‌دانست شروع به همکاری با دوره طلایی و مجله ادبی جدید کالیفرنیا به سردبیری برت هارت کرد. امّا وی پس از انتشار مقاله‌ای درباره فساد پلیس در سانفرانسیسکو تصمیم گرفت که برای مدتی شهر را ترک کند. او به کوهپایه‌های Tuolumne رفت و داستان قورباغه پرنده را شنید. این داستان برای کلمنس تازگی داشت و او برای بازنمایی ادبی داستان شروع به یادداشت‌برداری کرد و زمانی که آرتموس وارد از او دعوت کرد تا در کتابی از طرح‌های طنزآمیز مشارکت کند کلمنس تصمیم گرفت داستان را بنویسد. جیم اسمایلی و قورباغه جهنده‌اش خیلی دیر وارد این جلد شد ولی در نوامبر 1865 در روزنامه شنبه نیویورک انتشار یافت و در سراسر کشور تجدید چاپ شد و مارک تواین به طور ناگهانی به شهرت رسید و سم کلمنز دنبال او بود.

بلوغ ادبی مارک تواین

او در سال 1866 به اولین تور سخنرانی خود رفت و بیشتر در جزایر ساندویچ (هاوایی) سخنرانی کرد. ولی چون به پول احتیاج داشت تلاش کرد که کتابی متشکل از نامه‌هایش را در هاوایی منتشر کند، اما ناموفق بود. اولین کتاب او (The Celebrated Jumping Frog of Calaveras County and Other Sketches) (1867) هم، فروش خوبی نداشت. وی در همان سال به شهر نیویورک نقل مکان کرد و به عنوان خبرنگار مسافرتی برای سانفرانسیسکو آلتا کالیفرنیا و روزنامه‌های نیویورک مشغول به کار شد. او می‌خواست شهرتش را افزایش دهد و اعلام یک سفر فراآتلانتیک به اروپا و سرزمین مقدس چنین فرصتی را برای او فراهم کرد. آلتا کرایه قابل توجهی را در ازای 50 نامه ای که او در مورد سفر می‌نوشت، پرداخت کرد. سرانجام، گزارش او از این سفر با عنوان بیگناهان خارج از کشور (The Innocents Abroad) (1869) منتشر شد که موفقیت بزرگی بود. سفر خارج از کشور از جهاتی دیگر برای او اتفاق مهمی بود زیرا وی در قایق با مرد جوانی به نام چارلی لنگدون آشنا شد که کلمنس را برای صرف شام با خانواده‌اش به نیویورک دعوت کرد و او را به خواهرش اولیویا معرفی نمود. آنها در فوریه 1870 ازدواج کردند و با کمک مالی پدر اولیویا، کلمنس یک سوم سهام را در اکسپرس بوفالو نیویورک خریداری و شروع به نوشتن ستونی برای مجله نیویورک سیتی به نام کهکشان کرد. در نوامبر همان سال پسر آنها به نام لنگدون به دنیا آمد اما چون ضعیف بود دو سال بعد بر اثر دیفتری از دنیا رفت. کلمنس از اکسپرس بوفالو خوشش نمی‌آمد و امیدوار بود که او و خانواده اش به منطقه مزرعه نوک در هارتفورد، کانکتیکات نقل مکان کنند. در این بین او به طور مداوم روی کتابی درباره تجربه‌های خود در غرب کار کرد. Roughing نیز در فوریه 1872 منتشر شد و فروش خوبی داشت. ماه بعد، سوزان (سوزی) کلمنس در المیرا به دنیا آمد و در اواخر همان سال، کلمنس به انگلستان سفر کرد. وی پس از بازگشت، کار خود را با دوستش چارلز دادلی وارنر روی یک رمان طنز درباره فساد سیاسی و مالی در ایالات متحده آغاز کرد. بعد از آن، عصر طلایی (1873) به طور قابل توجهی مورد استقبال قرار گرفت زیرا نمایشنامه‌ای بر اساس سرگرم‌کننده‌ترین شخصیت رمان، کلنل سلرز بود که بسیار محبوب شد.

عصر طلایی، اولین تلاش تواین برای نوشتن رمان بود و این تجربه او را تشویق کرد تا شروع به نوشتن تام سایر کند. او همچنین در سال 1874 در ماهنامه معتبر آتلانتیک یک داستان واقعی را منتشر کرد. دختر دومش، کلارا، نیز در ژوئن متولد شد و آنها به خانه ناتمام خود در مزرعه نوک نقل مکان کردند. رمان زمان‌های قدیم که پس از آن به بخشی از زندگی در می‌سی‌سی‌پی تبدیل شد شیوه‌ای از زندگی را که هرگز باز نمی‌گردد به شکلی خنده‌دار، اما کمی غم‌انگیز توصیف کرد. به طور کلی، روایت بسیار اپیزودیک تام سایر که ماجراهای شیطنت آمیز پسری است که در کنار رودخانه می سی سی پی بزرگ می‌شود به تواین اجازه می‌دهد رمان را به عنوان سرود دوران کودکی توصیف کند و محبوبیت مداوم آن نشان می‌دهد که تواین می‌تواند رمانی بنویسد که برای خوانندگان جوان و پیر به طور یکسان جذاب باشد و این بسیار جالب است در حالی که کتاب به صورت کمدی روایت می‌شود ماجراجویی‌های تام سایر و رفقایش از جمله شوخی‌ها در کلیسا و مدرسه، خواستگاری کمیک بکی تاچر، راز قتل و فرار هیجان‌انگیز از غار همچنان کودکان را به وجد می‌آورد. پس از آن، کلمنس در تابستان سال 1876 هاکلبری فین را که به عنوان یک شخصیت در تام سایر ظاهر شده بود را مستقل از آن و در یک دوره زمانی طولانی نوشت که تا سال 1885 منتشر نشد. وی در این فاصله زمانی توجه خود را به پروژه‌های دیگر معطوف ‌کرد تا فرصت آن را داشته باشد که بارها و بارها به نسخه خطی رمان بازگردد.

او در سال 1880 در حالی که کتاب به صورت کمدی روایت می‌شود یک ولگرد در خارج از کشور و یک سال بعد شاهزاده و گدا را منتشر کرد. وی در سال 1882 با هوراس بیکسبی به می سی سی پی سفر کرد که منجر به یادداشت‌برداری کتاب زندگی در می سی سی پی (1883) شد. او در تمام این مدت به سرمایه‌گذاری‌های نابخردانه ادامه داد که فاجعه‌بارترین آنها حمایت مالی مداوم از یک مخترع به نام جیمز دبلیو پیج برای تکمیل یک ماشین حروفچینی خودکار بود. کلمنس در سال 1884 شرکت انتشاراتی خود را با نام برادرزاده و نماینده تجاری خود چارلز ال وبستر تأسیس و یک تور سخنرانی چهار ماهه را با نویسنده همکار، جورج دبلیو کیبل، راه‌اندازی کرد. کمی بعد از آن، وی اولین بخش از چندین دنباله تام و هاک را آغاز کرد. اما هیچ یک از آنها رقیب هاکلبری فین نبودند. تمام روایت‌های تام و هاک درگیر کمدی گسترده و طنز هستند و این نشان می‌دهد که تواین توانایی خود را در صحبت با صدای هاک از دست نداده است. ولی چیزی که هاکلبری فین را از دیگران متمایز می‌کند بیان معضل اخلاقی است که هاک در کمک به جیم با آن مواجه است. تواین از طریق هاک به عنوان راوی رمان، توانست به میراث شرم‌آور برده‌داری، تبعیض نژادی و خشونت مداوم پس از آن بپردازد.

کلمنس در پروژه بعدی خود معتقد بود که زندگی‌نامه پاپ لئو سیزدهم عالی خواهد شد. به همین خاطر او شروع به نوشتن یک یانکی کانکتیکات در دربار شاه آرتور در مورد سوء استفاده‌های یک رئیس کارخانه عملی و دموکراتیک که به طور جادویی به Camelot منتقل می‌شود و تلاش می‌کند پادشاهی را مطابق با ارزش‌های جمهوری خواه قرن نوزدهم تغییر دهد، کرد. او آنقدر در مورد چشم‌انداز حروفچینی مطمئن بود که تصور می‌کرد از سود سرمایه‌گذاری آن در آینده به راحتی زندگی خواهد کرد. اما همه چیز طبق برنامه پیش نرفت. شرکت انتشاراتی او هم دچار مشکلات جریان نقدینگی شد. ولی کلمنس با این که از روماتیسم رنج می برد، اما از سر ناچاری به نوشتن برای مجلات ادامه داد. ولی به خاطر بدهی زیاد در سال 1891 آن کار را متوقف کرد و در سال 1893 اموال خود، از جمله حق چاپ خود را به اولیویا واگذار نمود و ورشکستگی شخصی خود را اعلام کرد.

کهنسالی

در اواخر سال 1894 تراژدی  Pudd’nhead Wilsonو کمدی آن دوقلوهای خارق‌العاده منتشر شد که افکار تواین در مورد جبرگرایی را منعکس می‌کند. او در ژوئیه 1895 تور سخنرانی را آغاز کرد و یک سال بعد به انگلستان رسید و در لندن از مرگ دخترش، سوزی، به دلیل مننژیت نخاعی مطلع شد. کلمنس رمان بعدی خود را با عنوان خاطرات شخصی ژان آو آرک (مجموعه 1895-1896) منتشر کرد. هنگامی که این رمان برای اولین بار در قالب کتاب در سال 1896 منتشر شد نام او بر روی جلد بود اما در صفحه عنوان آن نبود. با این حال، او در سال‌های بعد برخی از آثارش را به‌صورت ناشناس منتشر کرد. او پس از آن مطالب زیادی نوشت که قصد انتشار آنها را نداشت. اما به دنبال استوا را در سال1897 که گزارشی نسبتاً جدی از سفر سخنرانیش در جهان بود را منتشر کرد. در سال 1898 نیز درآمد حاصل از تور و کتاب بعدی، همراه با سرمایه‌گذاری زیرکانه هنری هاتلستون راجرز از پول خود به کلمنس اجازه داد تا بدهی‌هایش را به طور کامل به طلبکاران خود بپردازد. کلمنس هم که عزت و اقتدار اخلاقی را که تنها چند سال قبل آرزوی آن را داشت به دست آورده بود از موقعیت احیا شده خود به خوبی استفاده کرد. او درسال 1899 مردی که هادلیبورگ را خراب کرد، را نوشت که طنزی ویرانگر از تبهکاری در شهرهای کوچک آمریکا و اولین نسخه از سه نسخه خطی غریبه اسرارآمیز بود. ولی هیچ یک از نسخه‌های خطی آن هرگز کامل نشد و پس از مرگش آنها در سال 1916 ترکیب و منتشر شدند.  امّا در سال 1901 وضعیت سلامتی همسرش به شدت وخیم شد. او در سال 1902 به شدت بیمار بود و برای مدتی به کلمنس اجازه داده شد تنها پنج دقیقه در روز او را ببیند. به نظر می‌رسید که انتقال به ایتالیا وضعیت او را بهبود می‌بخشد امّا این موقتی بود و او در 5 ژوئن 1904 درگذشت. بعد از آن، در سال‌های آخر عمر کلمنس سه مدرک افتخاری (از دانشگاه ییل در سال 1901، از دانشگاه میسوری در سال 1902 و از دانشگاه آکسفورد در سال 1907) به او اعطا شد ولی زمانی که وی برای دریافت دکترای افتخاری خود در حقوق به میسوری رفت او می‌دانست که این آخرین دیدارش از زادگاهش خواهد بود. در سال‌های 1906-1907، او فصل‌های منتخبی از زندگی‌نامه‌ خود را در نشریه North American Review منتشر کرد که نوشتن آن لذتی غم‌انگیز را برای کلمنس فراهم می‌کرد. این نوشته‌ها، قدرت تخیل و شور طنزآمیزش را نشان می‌دادند که با تصویر یک مرد کاملاً تلخ و بدبین مطابقت نداشت. او در ژوئن 1908 به خانه جدید خود در ردینگ، کانکتیکات نقل مکان کرد و این نیز مایه آرامش بود. امّا در نهایت، کلمنس در 21 آوریل به علت حمله قلبی درگذشت و در قطعه خانوادگی در المیرا، نیویورک، در کنار همسر، پسر و دو دخترش به خاک سپرده شد. ولی بعد از آن و اندکی پس از مرگ او، هاولز، مارک تواین من، (1910) را منتشر کرد. بیست و پنج سال بعد هم ارنست همینگوی در تپه های سبز آفریقا (1935) نوشت: ((تمام ادبیات مدرن آمریکا از یک کتاب مارک تواین به نام هاکلبری فین سرچشمه می‌گیرد)).

تواین به عنوان یک طنزپرداز و به عنوان یک اخلاق گرا، در قطعات کوتاه بهترین کار را انجام داد. او در داستان واقعی که به گویش آمریکایی آفریقایی‌تبار گفته می‌شود منابع داستان طنز معمولی آمریکایی را به چیزی جدی و تکان‌دهنده تبدیل کرد. The Man That Corrupted Hadleyburg هم یک طنز اجتماعی و رسمی‌ترین اثری هست که تواین نوشته‌است. توانایی او در خلق سریع و متقاعدکننده انواع شخصیت‌های خیالی با شخصیت‌های چارلز دیکنز رقابت می‌کند. رویاپردازان، بردگان زیرک سخاوتمند، اخلاق گرایان دلسوز، کودکان شجاع گمراه، رقبای سرسخت و بسیاری از شخصیت‌های دیگر و تسلط او بر زبان گفتاری، عامیانه و انواع گویش‌ها، صدای خاصی به این چهره‌ها داد. همدردی‌های دموکراتیک تواین و امتناع قاطعانه‌اش از اقرار به پست‌ترین ساخته‌هایش به کل آثار ادبی او دیدگاهی می‌دهد که بسیار گسترده‌تر، جالب‌تر و چالش‌برانگیزتر از گمانه‌زنی‌های فلسفی سخت‌گیرانه‌اش است. اما هاولز که بیشتر شخصیت‌های مهم ادبی قرن نوزدهم آمریکا را می‌شناخت و آنها را کم و بیش شبیه یکدیگر می‌دانست، معتقد بود که تواین منحصربه‌فرد است. با این که تواین همیشه پیش از هر چیز به‌عنوان یک طنزنویس به یاد می‌آید امّا او بیشتر یک اخلاق‌گرای عمومی، سرگرم‌کننده محبوب، فیلسوف سیاسی، سفرنامه‌نویس و رمان‌نویس است. شاید خیلی‌ها ادعا کنند که او دیدگاه آمریکایی را در داستان ابداع کرده امّا همانطور که برخی گفتند این تصور ممکن است مورد توجه قرار گیرد ولی این موضوع نشان‌دهنده جایگاه رفیع او در فرهنگ ادبی آمریکا است.

ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی

منابع:

https://www.britannica.com/biography/Mark-Twain, Mark Twain

https://www.britannica.com/biography/Mark-Twain/Apprenticeships, Apprenticeships of Mark Twain

https://www.britannica.com/biography/Mark-Twain/Literary-maturity, Literary maturity of Mark Twain

https://www.britannica.com/biography/Mark-Twain/Old-age, Old age

https://www.britannica.com/biography/Mark-Twain/Reputation-and-legacy, Reputation and legacy of Mark Twain

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا