دیدگاه فلاسفه درباره برخی از گونه‌های شوخ طبعی

ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی

تقریباً همه‌ چهره‌های مهم تاریخ فلسفه نظریه‌ای را در مورد طنز و شوخ طبعی مطرح کرده‌اند اما پس از 2500 سال بحث، توافق چندانی درباره آنچه که شوخ طبعی نامیده می‌شود، وجود ندارد. در حال حاضر، فقط تعداد کمی از فیلسوفان بر تحقیقات مرتبط با طنز متمرکز هستند که به احتمال زیاد به عوامل مختلفی مربوط

می‌شود که عبارتند از:

  • مشکلات موجود در این زمینه به سختی به اثبات رسیده و باعث شکست‌های مکرر شده‌ و این موضوع به اشتباه ناچیز شمرده شده و کنار گذاشته شده‌است.
  • دامنه و اهمیت مطالعه طنز در علوم گوناگونی مانند فلسفه، روانشناسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، فیلم و ادبیات منعکس شده است و به ندرت می‌توان موضوعی فلسفی را پیدا کرد که چنین ارتباط مستقیمی با زندگی روزمره، تعاملات اجتماعی و طبیعت ما به عنوان انسان داشته باشد.

 شوخ طبعی چیست؟

“جان مورال” یکی از افرادی است که سعی در ارائه‌ نظریه‌ کلی خنده و شوخ طبعی دارد تا تمایز بیشتری‌ نسبت به بقیه ایجاد کند: “خنده، ناشی از یک تغییر روانشناختی دلپذیر است. در حالی که شوخ طبعی ناشی از یک تغییر شناختی دلپذیر است.”

«رابرت پرووین» با اشاره به غلبه‌های خنده‌های غیرشوخ‌طبعانه، استدلال می‌کند که خنده، اغلب در تعاملات اجتماعی غیرطنز وجود دارد که به عنوان نوعی مکانیسم کاهش تنش به کار رفته است. با این وجود، اگر شوخ طبعی شرط لازم خندیدن نیست پس ممکن است، بپرسیم که آیا شرط کافی است؟

 لازم به ذکر است که غالباً شوخ طبعی باعث خنده می‌شود  اما گاهی اوقات فقط به لبخند منجر می‌شود. پس، بدیهی است که این پدیده‌های نسبتاً مجزا به نوعی با هم ارتباط نزدیک دارند اما برای درک رابطه، ما به مفهوم روشن‌تری از خنده و شوخ طبعی نیاز داریم. به همین دلیل، با این که تعریف شوخ طبعی به ظاهر ساده است اما اثبات شده که بسیار دشوار است و هر نظریه، سعی می‌کند تا توصیف مختصری در مورد شوخ طبعی ارائه کند. با این حال، این نظریه‌ها لزوماً با هم رقابت ندارند. آنها ممکن است به سادگی با تمرکز بر جنبه‌های مختلف طنز دیده شوند و جنبه‌های خاصی را بیشتر از جنبه‌های دیگر در نظر بگیرند.

 نظر برخی از فلاسفه در مورد شوخ طبعی

 در قرون گذشته، نظریه‌‌ای توسط «ماکس ایستمن» مطرح شد. وی نظریه‌های شوخی را در بازی حیوانات  به ویژه در خنده‌ شامپانزه‌ها در هنگام قلقلک یافت. او استدلال می‌کند که: «ما به دنیایی مجهز می‌شویم که تمایل غریزی به خندیدن دارد و این احساس را در پاسخ به دردهایی که با بازی ارائه می‌شود، داریم.»

 در اواخر قرن بیستم «تد کوهن» در مورد مزایای اجتماعی جوک گفتن و بسیاری از روانشناسان، ارزیابی «آکویناس» از شوخ طبعی را به عنوان یک فضیلت تأیید کردند. زیرا شخصی که با شوخ طبعی درگیر است، می‌تواند نکات مبهم و متنوع را تقویت کند و به حل خلاقانه‌ مشکلات بپردازد. او می‌تواند اعتماد ایجاد کند و تعارضات را کاهش دهد و در مورد ارتباطاتی که تمایل به برانگیختن احساسات منفی دارند مانند اعلام اخبار ناخوشایند، عذرخواهی، شکایت، هشدار، انتقاد و … شوخ طبعی می‌تواند لذتی را فراهم کند تا احساسات منفی را کاهش دهد یا حتی جلوی آنها را  بگیرد.

 البته، تعداد اندکی از فلاسفه، شوخ طبعی را نوعی بازی می‌دانند. به عنوان مثال، «کانت» از شوخی به عنوان «بازی فکر» صحبت می‌کند اما، «توماس آکوئیناس» یکی از معدود افرادی بود که شوخی را به عنوان بازی طبقه‌بندی کرد و شوخی از نظر ذهنی ارزش یافت. آکوئیناس در “Summa Theologiae” ایده‌های ارسطو را در سه مقاله گسترش داده است. آکوئیناس در این مورد می‌گوید: «همانطور که با استراحت دادن به بدن، خستگی بدن کاهش می‌یابد بنابراین با استراحت روح نیز خستگی روانی کاهش می‌یابد. همان طور که در بحث، درباره‌ احساسات توضیح دادیم درمان خستگی روح هم در کاهش فشار مطالعه ذهنی و لذت بردن از آن نهفته است. آن دسته از سخنان و کردارهایی که در آنها چیزی فراتر از لذت روح دنبال نمی‌شود، بازیگوشی یا شوخ‌طبعی خوانده می‌شوند و استفاده از آنها در بعضی مواقع برای تسکین روح، ضروری است.»

 مشکلات طبقه‌بندی نظریه‌های نظریه‌پردازان

 تجزیه و تحلیل استاندارد ساخته شده توسط “D. H. Monro”که نظریه‌های طنز را به نظریه‌های برتری، ناسازگاری و تسکین تقسیم می‌کند؛ انتظار کاذب از رقابت واقعی بین دیدگاه‌ها را تعیین می‌نماید. البته، به ندرت اتفاق می‌افتد که هر یک از نظریه‌پردازان تاریخی در هر یک از این مکاتب، نظریه‌های خود را این گونه ذکر کنند که شرایط کافی را برای شمردن آن به عنوان شوخ طبعی بیان کرده باشند چه رسد به این که نظر خود را با دیگران در رقابت قرار دهند.

 به طور کلی، طبقه‌بندی نظریه‌های شوخ‌طبعی به سه گروه نظریه‌های ناسازگاری، تسکین و برتری  یک ساده‌سازی بیش از حد است. چندین دانشمند بیش از 100 نوع تئوری طنز را شناسایی کردند ولی طبقه‌بندی تئوری‌های طنز توسط «پاتریشیا کیت اشپیگل» به 8 نوع اصلی (نظریه های بیولوژیکی، برتری، ناسازگاری، غافلگیری، دوگانگی، انتشار، پیکربندی و نظریه‌های روانکاوی) بسیار تأثیرگذار بوده‌است. «جیم لایتل» پیشنهاد می‌کند بر اساس سوالی که در درجه اول آنها به شوخی می‌پردازند، می‌توان نظریه‌ها را در 3 گروه مختلف طبقه‌بندی کرد. وی استدلال می‌کند که بسته به تمرکز آنها، نظریه‌های شوخ طبعی را می‌توان به صورت زیر دسته‌بندی کرد:

  1. نظریه‌های عملکردی طنز می‌پرسند که شوخ طبعی در زندگی بشر چه هدفی دارد؟
  2. نظریه‌های محرک می‌پرسند چه چیزی باعث خنده‌دار شدن یک موضوع خاص می‌شود؟
  3. نظریه‌پردازان پاسخ، می‌پرسند که چرا ما چیزها را خنده‌دار می‌دانیم یا روش بهتر برای بیان این موضوع این است که بگوییم نظریه پردازان پاسخ می‌پرسند چه چیز خاصی در مورد احساس شوخ طبعی وجود دارد؟

 البته، کمی کاوش نشان می‌دهد که گروه‌بندی «لایتل» دقیق نیست زیرا بسیاری از نظریه‌های طنز پاسخی برای بیش از یکی از این سوال‌ها دارند و جواب به یکی از آنها اغلب، شامل پاسخ به سوال‌های دیگر است. به عنوان مثال نظریه‌ تسکین اگرچه بر عملکرد طنز متمرکز است اما، اغلب در مورد هر سه سوال، حرفی برای گفتن دارد و بیان می‌کند که: «شوخ طبعی به عنوان مکانیزم رهایی از تنش عمل می‌کند و محتوا بیشتر به موضوع تمایلات سرکوب شده مربوط می‌شود و یافتن این موارد خنده‌دار باعث احساس آرامش است.»

 کمدی و شوخ‌طبعی

 در اواخر قرن ششم قبل از میلاد، یونانیان در مورد شوخ‌طبعی، آیینی موسوم به کمدی را بنا کردند و این نمایش، با یک شکل نمایشی متضاد، معروف به تراژدی اجرا می‌شد و هر دو مبتنی بر نقض الگوهای ذهنی و انتظارات بود و در هر دو، جهانی پر از گره‌ و سیستم‌های متناقض وجود داشت که در آن انسان‌ها در سایه‌ شکست، حماقت و مرگ زندگی می‌کردند.  به طور کلی، کمدی مانند تراژدی، زندگی را پر از تنش، خطر و مبارزه، موفقیت یا شکست نشان می‌دهد و اغلب به عوامل شانس بستگی دارد و تفاوت آنها در پاسخ شخصیت‌های اصلی به ناسازگاری زندگی است. با شناسایی این شخصیت‌ها، مخاطبان کمدی‌ها و تراژدی‌ها واکنش‌های متضادی به وقایع درام دارند و از آنجا که این پاسخ‌ها به موقعیت‌های مشابه زندگی منتقل می‌شود کمدی و تراژدی پاسخ‌های متضادی به ناسازگاری در زندگی را نشان می‌دهند.

 تراژدی، تعامل جدی و عاطفی با مشکلات زندگی، حتی مبارزه با مرگ را ارزشمند می‌داند. اما، کمدی، مظهر یک نگرش ضدقهرمانانه و عمل‌گرا نسبت به ناسازگاری‌های زندگی است. کمدی از ارسطوفان «لیسیستراتا» گرفته تا دیکتاتور بزرگ «چارلی چاپلین» تا فارنهایت 9/11 «مایکل مور» ، غیرمنطقی بودن نظامی‌گری و احترام کورکورانه به اقتدار را مسخره کرده‌است.  در تراژدی قهرمانان غم‌انگیز از لحاظ عاطفی با مشکلات خود درگیر هستند. قهرمانان کمیک از بین رفتن عاطفه را نشان می‌دهند و کمدی با ارائه چنین شخصیت‌هایی به عنوان الگو به طور ضمنی فواید طنز را بیان می‌کند که اکنون به طور تجربی تأیید می‌شود و بسیار ارزشمند است از جمله این که از نظر روانی و جسمی سالم است، انعطاف‌پذیری ذهنی را پرورش می‌دهد و به عنوان تسهیل کننده روابط اجتماعی عمل می‌کند. البته، فیلسوفان با چند استثنا مانند «آکویناس»، این مزایا را نادیده گرفتند. شخصیت‌پردازی در تراژدی و کمدی به گونه‌ای است که در کمدی، شخصیت‌های بیشتر و متنوعی وجود دارند و بسیاری از شخصیت‌های اصلی از طبقات پایین هستند و این، نشان از زبان کمدی دارد که برخلاف زبان برجسته‌ تراژدی، در کمدی، زبان گفتار، رایج است و واحد اساسی در تراژدی، فرد است و در کمدی خانواده، گروه دوستان یا گروهی از همکاران است.

 آن چه بیان شد مختصری از مطالب گوناگون در مورد این موضوع است و علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نظریه‌های فلسفی در مورد خنده می‌توانند به مطلب خنده در طنز و رویکردهای فلسفی مربوط به آن  مراجعه کنند و از مطالب آن بهره‌ی لازم را ببرند.

ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی

دفتر طنز حوزه هنری

 منابع:

  1. Smuts, Aaron, “Humor”, University of Wisconsin- Madison, https://iep.utm.edu/humor
  2. Morreall, John, “Philosophy of Humor”, Aug 20, 2020,https: //plato.stanford.edu/entries/humor

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا