ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی
تراژی کمدی (کمدی تراژیک)، اثری دراماتیک هست که عناصر تراژیک و کمیک را در خود جای داده است. وقتی این کلمه توسط پلاتوس، نمایشنامهنویس رومی، در قرن دوم قبل از میلاد ابداع شد آن به نمایشنامهای اشاره میکرد که خدایان و مردان، اربابان و بردگان در نقشهایی مکمل از آن چه که به طور سنتی به آنها اختصاص داده شده بود، ظاهر میشدند (خدایان و قهرمانانی که در بورلسکهای کمیک بازی میکنند و بردگانی که وقار و سنگینی خاصی از خود نشان میدهند). البته این نوآوریهای شگفتانگیز را میتوان در Amphitryon پلاتوس مشاهده کرد. امّا در رنسانس، کمدی تراژیک به ژانری از نمایشنامه تبدیل شد که عناصر تراژیک را با درامی که در اغلب اوقات کمیک بود، ترکیب میکرد. ولی تعریف باتیستا گوارینی، نویسنده ایتالیایی، از کمدی تراژیک شامل شرح ماجرایی است که دارای بیشتر عناصر تراژدی مانند به تصویر کشیدن رویدادهای مهم عمومی و برانگیختن شفقت باشد امّا هرگز کنشها را به پایان تراژدی نرساند و شامل عناصر کمیک و عامل خنده و شوخی باشد به همین دلیل محور اصلی این نوع از کمدی تراژیک شامل خطر، وارونگی و پایان خوش است. پس این سبک از کمدی بر خلاف عقاید آن دوران که اختلاط ژانرها را ممنوع میکرد و آنرا توهین به نئوکلاسیکیسم میپنداشت، رونق گرفت. این روند به ویژه در انگلستان که اغلب نویسندگان آن احکام نئوکلاسیک را نادیده میگرفتند، رواج یافت. بعد از آن، جان فلچر نمونه خوبی از این ژانر را در چوپان وفادار ارائه میکند که الهام گرفته از Il Pastor fido گوارینی است که برای اولین بار در سال 1590 منتشر شد. تاجر ونیزی، داستان زمستان و طوفان نیز جزو بهترین نمونههای کمدی تراژیک ویلیام شکسپیر به شمار میآیند.
پس از آن، نویسندگان رمانتیک قرن نوزدهم شکسپیر را به عنوان الگوی خود برای آثارشان انتخاب کردند به خاطر این که معتقد بودند نمایشنامههای او منعکسکننده طبیعت هستند از کمدیهای تراژیک وی حمایت کردند. بعد از آن، درامهای گئورگ بوشنر، ویکتور هوگو و کریستین دیتریش گرابه تحت تأثیر او قرار گرفتند و آنها را در آثارشان منعکس کردند. امّا با ظهور رئالیسم در اواخر قرن نوزدهم، بازنگری در کمدی تراژیک انجام شد و آثاری مانند اشباح هنریک ایبسن و اردک وحشی منعکسکننده این تکنیکها هستند. به همین خاطر جرج برنارد شاو درباره آثار ایبسن میگوید: ((وی کمدی تراژیک را به عنوان یک سرگرمی معنادار و جدیتر از تراژدی معرفی کرد)). ضمنا، از دیگر نمونههای کمدی تراژیک میتوان به باغ آلبالو و عمو وانیا اثر آنتون چخوف اشاره کرد. با گذر زمان کمدی تراژیک نیز با تغییراتی همراه بوده است و گاهی کمدی تراژیک مدرن، مترادف با درام پوچگرا (Absurdist drama) به کار میرود که نشاندهنده آن هست که خنده تنها پاسخی است که انسان در مواجهه با پوچی تراژیک و بی معنایی هستی از خود نشان میدهد و پایان بازی، ساموئل بکت و پیشخدمت کُند ذهن، هارولد پینتر نمونههایی از این نوع کمدی تراژیک مدرن هستند.
ویژگی کمدی تراژیک
به طور کلی، منشاء اولیه اصطلاح کمدی تراژیک مربوط به درام یونان باستان هست که افرادی از طبقههای بالا و پایین اجتماعی (خدایان و حاکمان در مقابل بردگان و دهقانان) را در برابر یکدیگر قرار میدهد که این تضاد نشاندهنده حالت طنزآمیز است و بروز اتفاقات ناگواری که رخ میدهد تصاویر تراژیکی را در ذهن خواننده ایجاد میکند امّا به دلیل این که تمام خصوصیات یک اثر تراژیک را ندارند و منجر به مرگ قهرمانهای داستان نمیشوند در مرز میان کمدی و تراژدی طبقهبندی میشوند به همین خاطر در آن زمان، نگارش این نوع از آثار به عنوان شکست درام تلقی میشدند و اغلب آنها توسط دیگران مورد انتقاد قرار میگرفتند. به همین خاطر پلاتوس معتقد بود که: ((کمدی تراژیک شامل نمایشهایی است که در آن افراد نقشهایی را با هم عوض میکنند که از نظر سلسله مراتب بسیار دور از هم هستند و خدایان و اربابان ویژگیهای کمدی دارند و بردگان و دهقانان حالتهای اشرافی از خود بروز میدهند)). امّا بعد از آن در دوران رنسانس، تعریف خاص پلاتوس از کمدی تراژیک گسترش یافت و برای همه نمایشنامههایی که ترکیبی از عناصر تراژدی و کمدی هستند، قابل استفاده بود زیرا کمدی تراژیک تلاش میکند تا پتانسیلهای مثبت هر دو ژانر کمدی و تراژدی را با یکدیگر ترکیب کند. به طور کلی، کمدی تراژیک بیشتر در درام و تئاتر استفاده میشود و هدف اصلی آن توصیف ماهیت دوگانه واقعیت است بنابراین ترکیب هر دو جنبه، هم نگاهی کمیک و هم تراژیک به زندگی میدهد زیرا اغلب نمایشنامههای تراژیک روی قهرمانها تمرکز میکنند در حالی که نمایشنامههای کمیک خالی از تمرکز و دغدغه هستند به همین دلیل نمایشهای کمدی تراژیک که بین این دو دسته قرار میگیرند هر دو حالت زندگی را از طریق پوچی و جدی بودن ارائه میدهند. امّا استفاده از کمدی تراژیک در آثار داستانی اغلب با خلق شخصیتهای اغراقآمیز همراه هست و گاهی ممکن است آنها پس از یک سری اتفاقات ناگوار، پایان خوشی داشته باشند و این موضوع همراه با طنز در طول داستان فقط برای سبک کردن لحن آن است.
ولی در طول قرن بیستم، کمدی تراژیک به عنوان اثری که هر دو عنصر را به شیوهای موجزتر که تمام ماجرا از طریق رویدادهایی که ترکیبی از حالتهای تلخ و شیرین زندگی هستند را نشان میدهند، رایج شد. پس در آن زمان کمدی تراژیک به آثاری اطلاق میشد که لحن نسبتاً جدی داشتند و گاهی اوقات با ایجاد لحظات خندهدار و یا اتفاقهای ناگواری که ممکن است به دلیل پیچش ناگهانی سرنوشت یا تغییر در داستان، قهرمان را تا مرز نابودی پیش ببرد. امّا عدم مرگ شخصیتها در پایان ماجرا مانع از طبقهبندی آنها به عنوان تراژدی میشد و در نهایت، این نوع نمایشنامهها به آثار ملودرام تبدیل شدند که تا امروز ادامه دارد و در این مورد میتوان به نمایشنامهنویسانی مانند ساموئل بکت و تام استوپارد اشاره کرد. کمدی تراژیک از نظر موضوعی تمایل دارد دوگانگی را هم در جامعه و هم در جهان بزرگتر به تصویر بکشد. آثار پلاتوس در ابتدا الهامبخش این روند بودند و افراد با عوض کردن مکان خود مجبور میشدند نگاه متفاوتی به اتفاقها داشته باشند و مسائل را با دیدگاه شخص دیگری درک کنند. ولی بعد از آن، شکسپیر تلاش کرد تا طبیعت و وضعیت طبیعی اشیاء را در آثارش منعکس کند و هدفش ایجاد درک اجتماعی گسترده بین طبقات گوناگون اجتماعی بود. امّا برای درک بهتر این موضوع ابتدا باید به بررسی ویژگیهای کمدی و تراژدی به کار رفته در کمدی تراژیک بپردازیم که ویژگیهای کمدی رایج در آن به شرح زیر است:
هویتهای اشتباه: اشتباه گرفتن شخصیتها با یکدیگر، جزء اصلی کمدیها هستند که به راحتی موقعیتهای متنوعی از طنز را ایجاد میکند و این عنصر کمدی مطابقت زیادی با تعریف پلاتوس از کمدی تراژیک دارد.
بازی با کلمات: ترتیب قرارگیری کلمات در قالبهای طنز برای هزاران سال جزء اصلی کمدی بوده است که بازی با کلمات میتواند شامل جناس، استفاده تصادفی از کلمات نادرست یا اشکال دیگر آن باشد.
ازدواج: کمدیها به طور کلاسیک به ازدواج ختم میشوند. کمدیها معمولاً شامل سردرگمی هستند و ازدواج روش مناسبی برای متحد کردن عناصر متفاوت و تنظیم آنها برای آیندهای شاد است.
تولد و شروع دوباره: تولد هدفی مشابه با ازدواج در کمدی و کمدی تراژیک دارد و پایان دادن به یک نمایشنامه با ورود به زندگی جدید و شروع دوباره به این معنی است که میتوان بر اشتباههای بازیگران غلبه کرد و همه چیز را رو به جلو ادامه داد.
امّا ویژگیهای تراژدی رایج در کمدی تراژیک عبارتند از:
مرگ: تعداد قابل توجهی از تراژدیها با مرگ قهرمانان به پایان میرسند و شخصیتهایی که با مرگ مواجه نمیشوند، معمولاً سرنوشت بدتری دارند که این موضوع در کمدی تراژیک هم اتفاق میافتد.
هامارتیا: این کلمه یونانی به لحظه تلخ خطاها اشاره دارد و نقصهای مردان بزرگ که قهرمانان تراژیک ماجرا هستند آنها را به سوی اشتباهی وحشتناک سوق میدهد که منجر به سقوطشان میشود.
عواقب برگشت ناپذیر: خطاهای بازیگران اصلی قابل اصلاح نیستند ولی به محض بروز هر اشتباه، دیگران مجبورند عواقب ناشی از آن را تحمل کنند.
نمونههای کمدی تراژیک
به طور کلی، فیلمهای کمدی تراژیک متعددی ساخته شده است. ولی از بین نویسندگان گوناگون، ویلیام شکسپیر نقش مهمی در کمدی تراژیک داشت و افراد دیگری مانند ادموند روستان با اثر سیرانو دو برژرک و همچنین تام استوپارد با اثری مانند روزنکرانتز و گیلدنسترن مردهاند تمرکز بیشتری بر طنز تاریک داشتند و کمتر بر روی ویژگیهای شخصیتی خاص یا طرح داستان متمرکز شدند. به عنوان مثال Cyrano de Bergerac نمایشنامهای از ادمون روستان، شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی هست که در سال 1897 نوشته شده و درباره زندگی فردی واقعی به همین نام است و نمونه کاملی از یک کمدی تراژیک هست. بیشتر صحنههای این نمایشنامه کمدی هستند امّا از خودآگاهی غم انگیز شخصیت اصلی ناشی میشوند که او را از یافتن شادی باز میدارند و این باعث میشود که بسیاری از لحظههای کمدی موجود در آن طنزی تیره و بدبینانه داشته باشند. سیرانو نمایشنامه یک سرباز کارکشته و شاعر هست که عاشق پسر عموی خود، رکسان است. ولی بر خلاف او، سیرانو گمان میکند که رکسان هرگز به او علاقهمند نخواهد شد چون وی به شدت نسبت به بینی خود حساس هست و فکر میکند که آن، صورتش را زشت کردهاست. امّا در این ماجرا، رکسان به سیرانو اعتماد میکند که او عاشق مرد دیگری به نام کریستین است و از وی میخواهد که در موقعیتهای خطرناک مختلفی که در آن قرار میگیرند از آن فرد مراقبت کند زیرا هر دو آنها به عنوان سرباز در حال آمادهسازی خود در بحبوحه جنگ هستند. پس سیرانو با نوشتن شعری که ممکن است کریستین برای جلب رکسان استفاده کند به او کمک میکند ولی کریستین به خاطر گمراه کردن رکسان احساس گناه میکند امّا قبل از اینکه حقیقت آشکار شود، میمیرد. سیرانو نیز پانزده سال بعد میمیرد و همواره انکار میکند که سخنان کریستین از او بودهاست. پس با بررسی این ماجرا متوجه میشویم که عناصر تراژیک و کمدی در سرتاسر آن نمایشنامه با هم ترکیب شدند. امّا Cyrano de Bergerac نسبت به کمدی تراژیکهای دیگر بیشتر به سمت پایان تراژیک میرود.
ولی در روزنکرانتز و گیلدنسترن مردهاند که توسط تام استوپارد در سال 1966 با پیروی از شخصیتهای فرعی در هملت شکسپیر به همین نام نوشته شد نمایشنامه تقریباً از مسیر آن شخصیتها در سراسر طرح هملت پیروی میکند. در نمایشنامه اصلی شکسپیر، روزنکرانتز و گیلدنسترن دوستان قدیمی هملت هستند که توسط پادشاه برای بررسی نقشههای هملت آورده شدند. ولی تلاش آنها با شکست مواجه میشود و در نهایت، هملت آنها را فریب میدهد و باعث اعدام آنها در انگلیس میشود. مضمون پوچی بر اثر استوپارد حاکم است زیرا وقایع بدون دلیل یا بسیار کم اتفاق میافتند. پس بخش اعظم طنز در این نمایشنامه ناشی از بازخوانی شوخ طبعی و بازی با کلمات هست اما عنصر تراژیک آن واضح است. پس در این ماجرا، روزنکرانتز و گیلدنسترن کم کم متوجه میشوند که علیه دوست قدیمی خود کار میکنند و در نهایت میفهمند که به سرعت به سمت مرگ خود حرکت میکنند. به طور کلی، بسیاری از بخشهای این نمایشنامه دارای طنز بیرحمانهای است اما نکاتی درباره کمدی تراژیک کلاسیک در آنها وجود دارد که برای مثال میتوان به این موضوع اشاره کرد که روزنکرانتز و گیلدنسترن اغلب توسط شخصیتهای دیگر از جمله پادشاه و ملکه که آنها را در ابتدای نمایش احضار میکنند با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند و همین اتفاق منجر به بروز ماجراهای کمدی میشود.
امّا ما با بررسی آثارشکسپیر که کمدی، تراژدی و تاریخی هستند متوجه میشویم که او هرگز نمایشنامههای خود را کمدی تراژیک نمیدانست. با این حال، محققان مدرن نمایشنامههایی از او را که از نظر تاریخی نه در ژانر کمدی و نه در ژانر تراژدی طبقهبندی میشوند را کمدی تراژیک میدانند زیرا وقایع را به شیوهای طبیعی و واقعگرایانه به تصویر میکشند. ولی تاجر ونیزی یکی از محبوبترین نمونههای کمدی تراژیک سنتی محسوب میشوند اگرچه ساختار کمدی دارد. پس کمدیهای تراژیک شکسپیر معمولاً دارای طرحهای غیرمحتمل و پیچیدهای هستند و تضاد بین شرارت و فضیلت به همراه انواع عشق در مرکز آنها وجود دارد که طرحهای پیچیده و مشکوکی دارند و داستان زمستان نیز یکی از کمدیهای تراژیک بی نقص او است که سه پرده اول آن تراژیک و جدی هست. پس، آمیختگی رنج، غم، طنز، عشق، بخشش و دیدار مجدد در نمایشنامه، کمدی تراژیک بودن آن را تایید میکند و جنبههای مختلفی از کمدی تراژیک در آن نمایشنامه وجود دارد که شامل عناصر تراژیک، عناصر کمیک، عناصر عاشقانه و پایان خوشاست.
ولی آنتوان چخوف در باغ آلبالو که آخرین نمایشنامه او بود ترکیبی از کمدی و تراژدی را دارد. این داستان ماجرای یک خانواده نخبه است که در آستانه از دست دادن دارایی موروثی خود هستند. از آنجایی که این نمایشنامه بر اساس یک تغییر اجتماعی اجتناب ناپذیر است که با طلوع قرن بیستم اتفاق افتاد این ماجرا پایان یک دوره اشرافی را با عناصر تراژیک و کمیک نشان میدهد و عناصر کمیک را میتوان در رفتار، جنبههای طنز و عدم مسئولیتپذیری شخصیتها مشاهده کرد. امّا در انتظار گودو اثر ساموئل بکت را نیز میتوان یکی از نمونههای بزرگ کمدی تراژیک دانست. ژستها، دیالوگها، کنشها و موقعیتهای زیادی وجود دارد که با کمدی ناب پر شده و برای ایجاد خنده از انواع وسایل موسیقی استفاده شده و فضای کلی آن یک کمدی تاریک است. برای مثال، ولادیمیر مصمم است به کابوس استراگون گوش ندهد. با این حال، وی مدام به او التماس میکند که به حرفهایش گوش دهد. امّا روند داستان باعث میشود که کمدی به دلیل بدبختی این افراد به تراژدی تبدیل شود زیرا ولادیمیر و استراگون منتظر کسی هستند که نمیآید و او با این کارش، آنها را ناامید میکند. به همین خاطر ایشان در طول آن زمان، خود را درگیر فعالیتهای بیمعنی مانند درآوردن و پوشیدن چند مرتبهای کفش و بازی کردن مداوم با کلاه میکنند.
ولی در The Caretaker، نوشته هارولد پینتریس، دو حالت تراژدی و کمدی ترکیب شدند و یک نمونه خوب مدرن از کمدی تراژیک است. عناصر کمیک از مونولوگهای میک و دیویس بیرون میآیند و حتی تعامل بین شخصیتها گاهی تبدیل به مسخره بازی میشود. تکرار کارهای دیویس، سردرگمی و فریب برادران، نمایش را کمدی میکند. با این حال، عنصر تراژیک در مونولوگ اقلیمی آنتون با توجه به شوکپردازیهای او در پایان نمایشنامه ظاهر میشود هرچند که پایان آن تا حدودی مبهم است. امّا در نهایت بهMarriage à la Mode اثر جان درایدن اشاره میکنیم که یک کمدی موفق است که دو طرح متفاوت از کمدی رفتار و تراژیک کمدی رمانتیک را با هم ادغام میکند و به همین دلیل طرح دوگانه، این ایده را در بر میگیرد که ازدواج هم باعث به وجود آمدن فرصتها و هم رد کردن آنها و همچنین باعث ایجاد امید و پشیمانی میشود. ولی از سوی دیگر، نمایشهای کمدی این تمرکز را حذف میکنند و سایه احساسهای انسانی معمولاً در آنها جزئی و بیشتر شامل سوء تفاهم، فریب، بازیگوشی و غیره است. در حالی که نگرانیهای موجود در آن متنوع میشوند به طوری که ماجراهای آنها از داستانهای چند شخصیت، بهویژه زوجهای عاشق و رفتارهای آنها تشکیل میشود.
ترجمه و تالیف: یاسمن حسینی
منابع:
https://www.britannica.com/art/tragicomedy, tragicomedy
https://literarydevices.net/tragicomedy/, Tragicomedy
https://nosweatshakespeare.com/plays/types/tragicomedy/, Shakespeare’s Tragicomedy Plays
https://www.languagehumanities.org/what-is-a-tragicomedy.htm, What Is a Tragicomedy?
https://study.com/learn/lesson/tragicomedy-overview-examples.html, What is Tragicomedy?
https://literarydevices.com/tragicomedy/, TRAGICOMEDY